Monday 20 September 2021

 

چرا رئیسی به‌نیویورک نرفت؟

سخن روز
سخن روز

چرا رئیسی جلاد به‌نیویورک نرفت؟ این سؤالی است که هم در محافل سیاسی و هم در درون رژیم مطرح است. خود رژیم از زبان نماینده‌اش در سازمان ملل، علت «عدم سفر رئیسی به‌نیویورک» و حضور در مجمع عمومی را «کرونا» عنوان کرد. ادعایی که از سوی رسانه‌های خبری جهان با تمسخر مواجه شد، چرا که هم‌اکنون جلاد۶۷ برای شرکت در اجلاس سازمان شانگهای در تاجیکستان به‌سر می‌برد و مشغول دیدار با مقامات این سازمان است. بنابراین روشن است که وقتی رژیم چنین بهانهٔ مسخره‌یی را علم می‌کند، واقعیت مهمی وجود دارد که می‌خواهد آن را بپوشاند.

‌رژیم آخوندی و به‌خصوص باند ولی‌فقیه بسیار نیازمند آن بودند که رئیسی جلاد در ابتدای کار خود، با حضور در مجمع عمومی ملل متحد هم سری در میان سرها در بیاورد و هم آن را به‌زخم طرد و انزوای رژیم بزند و مدتی را با تبلیغات حول آن بگذراند. کما‌این‌که روزنامهٔ حکومتی آرمان (۲۷شهریور) هم با حسرت و افسوس نوشت: «فرصت حضور در سازمان ملل آن‌هم توسط ریاست‌جمهور در شرایط خاص منطقه، فرصت و زمان مغتنمی بود که از دست رفت».

 

لذا درنگی بر این‌که «علت عدم حضور رئیسی» در سازمان ملل متحد که به‌طور وسیعی موضوع بحث و اظهارنظر تحلیلگران و کارشناسان در رسانه‌های حکومتی هم قرار گرفته چیست؟ نکات جالبی را روشن می‌کند.

روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت (۲۷شهریور) پاسخ به‌چرایی عدم حضور رئیسی جلاد در سازمان ملل را به‌نقل از شماری از تحلیلگران حکومتی درج کرده و از جمله به‌تحریم رئیسی جلاد توسط اتحادیهٔ اروپا و آمریکا به‌خاطر مسائل حقوق‌بشری (بخوانید قتل‌عام ۳۰هزار زندانی سیاسی) اشاره می‌کند و می‌افزاید: «ضمن این‌که... ۶سناتور جمهوریخواه برای بایدن نامه نوشته و خواسته بودند که اجازه ورود رئیسی به‌خاک آمریکا را ندهد»... .

اما یکی از کارشناسان حکومتی به‌نام بهشتی‌پور گفت‌: «از نظر قوانین بین‌المللی نمی‌توانند رئیس‌جمهور یک کشور را بازداشت کنند آن هم به‌خاطر این‌که مثلا به جنایت جنگی یا مشارکت در آن متهم شده است».

 

یک حقوقدان حکومتی به‌نام مولایی هم گفت: «شاید یکی از نگرانی‌ها و دغدغه‌ها این باشد که عکس‌العمل‌هایی در خارج از کشور به‌صورت تظاهرات از سوی ایرانیان مقیم خارج انجام شود. اتفاقاتی از این دست سبب شود که یک نتیجه منفی به‌دست آید و طبیعتاً در این صورت انجام سفر به‌دردسر آن نمی‌ارزد».

یک حقوقدان حکومتی دیگر به‌نام نعمت احمدی نیز نظر مشابهی ابراز می‌کند و می‌گوید: «شرایط برای انجام این سفر مناسب نیست. مثلا در حال حاضر در استکهلم سوئد دادگاه حمید نوری در جریان است و به‌کرات در آنجا اسم رئیسی برده شده است... فکر می‌کنم آنچه رئیسی و مشاوران او را به‌این سمت سوق داده که در مجمع عمومی سازمان ملل شرکت نکنند، این است که از تنشهای احتمالی که ممکن است ایرانیان مقیم خارج از کشور ایجاد کنند و از این دست موارد، جلوگیری کنند... ممکن است ایرانیان مقیم یا نهادها و سازمانها اقداماتی علیه او انجام دهند، کما‌این‌که در سفر مرحوم هاشمی‌شاهرودی به‌آلمان شاهد چنین اقداماتی بودیم» (روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت ـ ۲۷شهریور).

 

همین روزنامه نظرات مختلف را جمعبندی کرده و می‌نویسد: «وضعیت کنونی ایران و مناسباتش با دنیا اما به‌نحوی است که گاهاً عدم حضور بهتر از حضور در یک اجلاس عمومی و جهانی ارزیابی شده و دلایل سیاسی و بعضاً پیشگیریها از بروز مسائل حاشیه‌ای کار را به‌جایی می‌رساند که از خیر مزایای یک فرصت جهانی مثل مجمع عمومی سازمان ملل هم بگذریم».

این اعتراف بسیار مهمی به‌شکست سیاست و دیپلوماسی رژیم در صحنهٔ بین‌المللی است و گویای آن است که فاشیسم مذهبی حاکم و رئیس‌جمهور جلاد آن، به‌رغم صرف هزینه‌های هنگفت و به‌کار گرفتن لابی‌های مختلف، آن چنان منفور و بدنام است که ناچار می‌شود با وجود همهٔ نیازی که به‌استفاده تبلیغاتی از صحنه‌های بین‌المللی دارد، عطای آن را به‌لقایش ببخشد.

نیازی به‌گفتن این واقعیت نیست که این امر خود به‌خودی حاصل نشده، بلکه نتیجه و ثمرهٔ مقاومتی است که بیش از ۴دهه است بی‌امان و خستگی‌ناپذیر جنایتهای این رژیم را افشا کرده و می‌کند و صدای مردم ایران را در سراسر جهان و در مجامع بین‌المللی فریاد می‌زند.

هم‌چنین باید درود فرستاد به‌ایرانیان آزاده و میهن‌پرستی که پیوسته پرچم مقاومت مردم ایران را در سراسر جهان در اهتزاز نگه‌داشته‌اند و در زنجیرهٔ پولادین مقاومت آزادی‌ستان ایران، حلقهٔ مؤثری هستند. سپاس و دعای خیر نثار آنان باد!

 

ویژه نامه ۲۰صفحه ای واشنگتن تایمز ـ آلترناتیو دموکراتیک به سوی پیروزی

 

تشکیلات مجاهدین، گنجینهٔ مبارزاتی مردم ایران

 

عزیز فولادوند: «اجر عظیم»، انفجار نور

در عهد جدید، انجیل لوقا، باب ۹ آیه ۶۰ تمثیل عجیبی از عیسی مسیح نقل می شود. این تمثیل، بیان معضل جهان انسانی است. «عیسی به شخصی دیگر گفت: مرا پیروی کن. امّا او پاسخ داد: سرورم، نخست رخصت ده تا بروم و پدر خود را به خاک بسپارم. عیسی به او گفت: «بگذار مردگان، مردگانِ خود را به خاک بسپارند؛ تو برو و ملکوت خدا را موعظه کن». این جمله در جان انسانی چون سورن کی‌یرکگارد (Søren Kierkegaard) فیلسوف پرآوازه خداجوی دانمارکی، در بحث ایمان و چیستی آن، آتش افروخت. از او به عنوان پدر اگزیستانسیالیسم یاد می شود. راستی که می توان با این کلام شعله‌ور شد، آتش گرفت و جهان «مردگان» را به خودشان وانهاد. ژرفنای این جمله در تاریخ اندیشه انسانی نادر است. ما «مردگان » متحرکِ اسیر در سُنتها، هنجارها، ارزشها، «نقشها» و «نقابها» هستیم. کجاست آن اندیشه نجات دهنده، کجاست آن دست گرم رهایبخش، رهایی از گور مَنیّت. کجاست آن شورشگر برعلیه «ایدئولوژی اوّل من» (مریم رجوی).

درباره بینشی که ۵۷ سال ستیز با دو دیکتاتوری شاه و شیخ را تضمین کرد.

۵۷ سال پیش سه جوان، سه مسیحا نفس، جهان «مردگان» را ترک کردند. آنان بسیاری را به «پیروی» از خود فرا خواندند، تا «ملکوت خدا را موعظه» کنند. آن سه انسان کبیر (محمد حنیف، محسن و اصغر) آموزگار نسلی شدند، که امروز جهان را خیره کرده است. آی زندگان، راستی امروز آن «اجرعظیم» قرآنی را نمی‌بینید؟ آی ملایان شما مرگ خود را نمی‌بیند؟ ما «مردگان» را وا می گذاریم تا «مردگانِ خود را به خاک بسپارند». موعظه برای ملکوت خدا در روی زمین، ظرفیتی می‌طلبد که همه جا یافت نمی‌شود. این «اجر عظیمِ» وعده داده شده، اجری فردی نیست. بَرکتی است همگانی، فرا ملی و یونیورسال. خدا خلاف وعده عمل نمی‌کند. این اجرِ خدایی انفجار نور است. تحقق خیر همگانی است. فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا. وه چه شکوهی دارد این اجر. چه رایحه‌ای دارد این برکت. برکتی تحقق یافته در صدای آن فیلسوف ِ عملگرای شرق (مسعود)، در قامت شورای رهبری مجاهدین، در ابهت و سلاست کلام خواهر زهرا مریخی و در جانِ اندیشه مریم؛ اندیشه عصیانگر بر علیه «ایدئولوژی اوّل من». آری این است آن «اجر عظیم» که خدا به مجاهدین وعده داده بود. خدا البته تحقق ملکوت خود را به همه واگذار نمی‌کند. شایستگان این مهم باید مملو از ایمان باشند. آنانی که چشم داشت فردی ندارند. آنانی که از «فدا و قربانی» هراس ندارند. آنانی که «بی‌خانمانند» و ماهیگیران انسان شده‌اند. عیسی به پِطرُس و آندریاس گفت:‏ «دنبال من بیایید و من از شما صیاد انسان می‌سازم.‏» (‏مَتّی ۴:‏۱۹‏)‏.

ایمان

کی یرکگارد در آثار خود از نگاه‌های مختلفی ایمان را توصیف می کند. شاید این چنین باشد که ایمـان بـه لحاظ منطقی تعریف‌پذیر نباشد، لذا مسامحتا بـه جای تعریف از توصیف ِ ایمان می گوید. او در اثر پرآوازه‌اش «ترس و لرز» می‌کوشد، نشان دهد که ایمان دارای شأن و جایگـاه مسـتقلی اسـت. به باور او، ایمان فراسوی حوزه تفکر جای دارد. این فیلسوف اگزیستانسیالیست آموزه‌های سنتی مسیحی را به چالش کشید و به «سقراط مسیحی» ملقب شد. سوین برن درباره کی یرکگارد چنین می‌گوید که «او سقراط را به دلیل داشتن نوع  درستی از ایمان می ستاید، زیرا سقراط تمام زندگی اش را بخاطر ایمانش به خطر انداخت. وقتی سقراط بـه خـدا ایمان آورد، با تمام شور و اشتیاق به درونی بودگی (inwardness) به عدم قطعیت عینی چسبید. ایمان دقیقاً در این تناقض و خطر کردن نهفته است». ایمان سقراطی از عقل ارتزاق می کند ولی فراتر از آن است. ایمان سقراطی با «قربانی و ایثار» همدم است. سقراط با تکیه بر ایمان، جام شوکران را سر کشید و بهاء افکارش را شجاعانه پرداخت کرد.

به باور کی یرکگارد ایمان جنبشی است همراه با شور و شوق و اراده برای تغییرِ خود و جهان. باید خود را با نیروی ایمان تغییر دهی تا بتوانی جهان را تغییر دهی. خارج از این فریبی بیش نیست. این «شور و شوق» تردیدها، اضطرابها و دودلی‌ها را می شکافد و انرژی متکاثف آزاد می‌کند. به اعتقاد کی یرکگارد، عقل را از دست دادن برای یافتن خدا، اعتقاد محض است. ایمان خود نوعی زجر است. ایمان «به صلیب آویختگی عقل» است.

او از داستان ابراهیم مدد می‌گیرد تا ایمان را بر فرای عقل نشاند. کی یرکگارد در کتاب «ترس و لرز» مـی‌گویـد کـه «به واسطه ایمان بود که ابراهیم از سرزمین پدران خویش خروج کرد و مسافری غریـب در ارض موعـود شد. او چیزی را به جا گذاشت و چیزی را با خود برد: او فهم ناسوتی خویش را برجا گذاشت و ایمان را بـا خود برد و گرنه آواره نمی شد و سفر را نابخردانه می شـمرد». (کـی یرکگـارد، ص۴۲ )

 سنت شکنی

مجاهدین گوییا «عقل» را به صلیب آویخته‌اند. بعضی ها هم چنین پنداشتند. آنان بعد از آن سنت شکنی «طلاق و ازدواج» جور دیگری می‌بینند. حرفهای دیگری دارند، جور دیگری تصمیم می‌گیرند. «عقل ِ» چرتکه انداز آنها را به باد تمسخر می گیرد. با آنها سر عناد دارد. آنان به چیزی به نام «ایمان» مسلح شده‌اند. این ایمان جنبشی در درون و بیرون را رقم زد، که در تعاریف نمی‌گنجد. این اندیشه نجات دهنده است، رستگاری می‌آورد، راه می‌گشاید و «مردگان» را به ملکوت خدا دعوت می‌کند. آنان را نمی‌توان دیگر به بهانه «همسر و عاطفه خانوادگی» از راه بدر کرد. «غم فرزند و نان و جامه و قوت، بازت آرد ز سیر در ملکوت.» (گلستان). در اقلیم این باورمندان «غم فرزند و نان و جامه و قوت» محلی از اعراب ندارد. اینان رهایند، در اسارت جهان کالایی نیستند، آنان نجات یافتگانی هستند که بر غول جنسیت فائق آمده‌اند. خدمتگزاران ما وقتی می‌توانند ما را هدایت کنند که در زندگی‌اشان الگو و سرمشق باشند. آیا نباید به اینان تکیه کرد؟ مگر چیز دیگری را می‌شناسید؟

فلسفه انها فقط تامل نظری نیست. در دستگاه فکری آنان باید دلیری کنی، ایثار کنی و بی نام و نشان فدا کنی. این است عصاره آن اندیشه عجیبی که راهنمای آنهاست. بنیادی‌ترین مقوله در دستگاه فلسفی مسعود «قربانی و فدا» است. این تفکر، روح حاکم بر مناسبات مجاهدین است. آیا هماوردی وجود دارد؟ فروتنی در گمنامی. این فروتنان گمنام، هر کدام الگویی هستند، برای کرامت انسانی. آری این است آن «اجر عظیم». ما با آنها یاد می‌گیریم و درک می‌کنیم که جهان بر پاشنه دگری می چرخد. نگاه آنان به جهان چنین است: ما نمی توانیم مسیر باد را تغییر دهیم، اما همیشه می‌توانیم بادبانهایمان را چنان تنظیم کنیم، تا تهدیدها و طوفانها را به فرصتها تبدیل کنیم. اینان با امواج دوست هستند، با طوفانها همدم.

آیا هجرت دسته جمعی از عراق به «اشرف ۳» و عبور از طوفانی سهمگین، ناخدایی چالاک نداشت که فرمان به برافراشتن بادبانها داد. مریم رجوی چه خوب دریافته بود که «مورچگان با هم حرف نمی‌زنند، اما دسته جمعی دانه جمع می کنند. زنبورها با هم حرف نمی‌زنند، اما دسته جمعی خانه می‌سازند. پرستوها با هم حرف نمی‌زنند، اما دسته جمعی به سفر می روند.» هدایت داهیانه مریم رجوی این سفر را ممکن ساخت. جمع معجزه می‌آفریند، حیات را تکثیر و تداوم می بخشد. تشکیلات ابزار «سفر» است. این سفر ۵۷ ساله مملو از ابتلاء و افتخار با این «ابزار» امکان تحقق یافت. ملایان در آرزوی انهدام این «جمع» بسیار کوشیدند. بلاهتشان منتج از شریعت آنان است.

بر پایه چنین درک و معرفت نظری، ما امروز شاهد نسلی ستبر از زنان هستیم که تاریخ معاصر ما را می نویسند. زنانی که «مردگان» را به خاکسپاری مردگانشان وا نهاده‌اند. زنانی که ملکوت خدا را در روی زمین ترویج می‌کنند. مجاهدین گوییا از جنسِ زمان ما نیستند. آنان گوییا از «آینده» آمده‌اند. حرفهای نو می‌زنند. شاید به همین دلیل خیلیها آنها را نمی‌فهمند. آنان از «غار افلاطون» خارج شده و به «مردگان » درون غار آفتاب را نشان می‌دهند. فقط آنانی که عزم ِ هزیمت از غار را در سر دارند، آنان را باور می‌کنند، که آری آفتاب وجود دارد. تنها نخبگان ِ خردورزِ دلیر به آنان باور دارند. دشمنان آنها از شاه و شیخ از اقلیم «مردگانند».

«خرد روشنایی»

گیاه ریشه در خاک دارد. حیوان غریزه دارد. در صحنه تنازع بقا غریزه هدایت کننده آنان است. جایگاه گیاه و گونه‌های حیوانی مشخص و معین است. انسان اما معلق میان آسمان و زمین است. پای در زمین و سر به آسمان دارد. او مدام در حال خلق کردن خویش است. طالب کمال است. به قول قرآن رو به جانب «مَثَلُ اعلی» دارد. این مقصود اما جز از طریق تامل در خویشتن میسر نگردد. در انتهای این مسیر انفجار نور است و بس. شیخ اشراق، سهروردی فلسفه خود را درکتاب حکمت الاشراق «دانش نور» یا «خرد روشنایی» نامیده است. شیخ به ما می آموزاند  که آزادی واقعی و حقیقی در پرتو استقلال تام و تمام «من» است. این استقلال اما بدون پس زدن ِ تعلقات ناممکن است.  این فیلسوف ِ احیاء کننده حکمت خسروانی می‌گوید که هر کس خود را بیابد و درک کند او «نور محض و ظهور» است. و هر آنچه که نور محض باشد هم خود را ظاهر می کند و هم غیر خود را آشکار. خصلت ذاتی نور این است که خودش ظاهر بوده  و در ظهور خود به چیز دیگری نیازمند نیست. چیزهای دیگر اما برای آشکار شدن به نور محتاجند. چیزی آشکارتر از نور در هستی وجود ندارد. نور بی‌نیاز از تعریف است. سهروردی در فلسفه خویش از اصالت نور می‌گوید نه «اصالت وجود».

شیخ اشراق اعتقاد دارد که هر آن کس که در راه حقیقت گام نهد از نور الهی بهرمند می‌شود. ولی بهره‌مند شدن از نور هنگامی میسر است، که حجابهای هوس و دیوارهای زمخت امیال در آدمی منهدم شوند. البته این راهی است بس صعب و پر مخاطره و جز از طریق سیر و سلوک میسر نیست. آری مجاهدین در «تحول ایمانی درونی» آنقدر صیقل خورده‌اند که درخشان شده، نور می‌پاشند. آنها نیازی به معرفی و تعریف ندارند، نور خود را ظاهر و آشکار می‌کند. انفجار نور را همه دیگر شاهدند. برق این نور شاید آزار دهنده باشد، اما کیفیت نور این است که چیزهای دیگر  را هم آشکار می‌کند. براین اساس اصولا «هستی چیزهای دیگر» به این نور وابسته است. در پرتو نور مجاهدین آنها هم هستی یافته‌اند. بدون این نور ظلمات است و بس، جهان قیرگون است.

تداوم

سِرّ ِ این تداوم ۵۷ ساله در زیر سونامی فشارها چیست؟ این همه شوق به آزادی در میان طوفانهای سهمگین از کجاست؟ جواب آسان است. آنان انتخاب کرده‌اند. همین و بس. انتخاب ِ مقاومت در مقابل سلطنت شاهی و سلطنت شیخی. انتخابی عجیب و نادر در جهان سیاست و مبارزه. آنان عارفان ِ جنگجویند. در هیچ دورانی در هیچ مقاومتی چنین ترکیبی یافت نمی‌شود. پس زدن همه جلوه‌های شیرین زندگی مادی، گذشتن از خانواده و همسر در این دبستان فکری شرط اولیه ورود است. این زنان و مردان نادر، تاریخ نوینی را خلق کرده‌اند. مبارزه و عدم تسلیم در برابر فاشیسم خونریز مذهبی بسیار شکوهمند و پر بهاء بوده است. آنان مبارزه را با ارزشهای والای انسانی ممزوج کرده‌اند. جهان ِ سیاست از بی‌اخلاقی مفرط حاکمان رنج می برد. معضل جهان ِ سیاستمداران، سقوط ارزشها و اخلاق است. مجاهدین از هم اکنون این معظل را در سطح کلان حل کرده‌اند. آنها عاری از عنصر استثمارند. سرِ دیگر این تدوام و ماندگاری را باید در «وحدت تشکیلاتی» و زیستن در یک زندگی جمعی ۵۷ ساله یافت. این هم از عجایب است: چهار نسل، نزدیک به شش دهه در کنارهم. رمز دیگر این تداوم، نگهبانی از ارزشها در حین مبارزه‌ای صعب و طولانی. این «ارزشها» کدامند؟

مجاهدین خود بخشی از آن را به ما یاد آور شده اند:

صدق ورزیدن، نفی خودپرستی

بی‌چشم‌داشتی و بی‌نام و نشانی

هنر شنیدن

بدهکاری یا منت دار بودن

به دل نگرفتن، یگانگی با جمع

فدا کردن، آرمانگرایی

این ارزشها «دارایی» مجاهدین هستند. سرچشمه خروشانی که هیولای منیّت و جنسییت را مغلوب می کند. سپری که پایداری در برابر «لویاتان» سرمست ِ ولایت فقیه را تضمین کرد. آیا بدون نبرد با هیولای درونی، امکان کشاکش با جرارترین اندیشه تاریخ معاصر یعنی شریعت آخوندیسم امکان‌پذیر بود؟ مجاهدین به صداقت گفتند نه، امکان پذیر نیست. باید خود را تغییر دهیم تا جهان را بتوانیم تغییر دهیم. مهاتما گاندی زمانی گفته بود «تو باید خود آن تغییری باشی که آرزوی دیدنش را در جهان داری». باید از خود آغاز کرد. باید اول خود را از اسب قیصر بزیر کشید، باید خود را از آبشار پرتاپ کرد و رویین‌تن شد. این همان پادزهر تمامی دسیسه‌ها، پلشتیها، و سیرکهایی است که مجاهدین را محاصره کرده‌اند. آنان مدام بر پیوند خود و انطباق هرچه بیشتر بر این ارزشها سوگند یاد می کنند؛ تعهد می‌دهند، امضاء می‌کنند و خود را صیقل می زنند. بدون تکیه بر یک انسانشناسی عمیق و پویا ادامه چنین پروژه انسانسازی غیر ممکن است. راستی که جامعه ما از کمبود «انسان» رنج می‌برد. مجاهدین از هم اکنون دست اندر کار رفع این کمبود‌اند.

فقط این چنین عنصری صلاحییت و شایستگی نبرد با ملایان ِسیاه دل را دارد. خارج از این گزاره یاوه‌گویی است.

مبارک باد پنجاه و هفتمین سالروز تولد این «اجر عظیم» در دوران سیاه سلطنت هیولای ولایت فقیه.

دکتر عزیز فولادوند،

 

انتخاب مجدد خواهر مجاهد زهرا مریخی به عنوان مسئول اول 

معرفی ۳ همردیف مسئول اول و ۶ معاون جدید
 در اجتماع بزرگ مجاهدین در پنجاه و هفتمین سال تأسیس سازمان

logo 

سازمان مجاهدین خلق ایران در اجتماع بزرگی در پنجاه و هفتمین سال تاسیس خود که همزمان با اشرف ۳ در پاریس، برلین، استکهلم، لندن، لاهه و زوریخ برگزار شد، مسئول اولی خواهر مجاهد زهرا مریخی را در یک انتخاب مجدد برای دو سال دیگر تمدید کرد. 
گردهمایی امروز به مسئولیت خواهر مجاهد زهره اخیانی رئیس شورای مرکزی سازمان برگزار گردید. وی ابتدا اجلاس ۱۲ شهریور شورای مرکزی سازمان برای انتخاب مسئول اول را به اجتماع مجاهدین گزارش کرد. شورای مرکزی انتخاب مجدد و تمدید مسئول اولی خواهر مجاهد زهرا مریخی را در شور اول تصویب و به اجتماع مجاهدین پیشنهاد کرده بود. 
خواهر مجاهد زهرا مریخی با تبریک به مناسبت پنجاه و هفتمین سال تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران گفت این عدد (۵۷ سال) بیانگر شکست دیکتاتوری‌های شاه و شیخ در انهدام و ریشه‌کن کردن و نسل‌کشی و قتل عام مجاهدین خلق و نوید پیروزی خلق و میهن اسیر ماست. 
وی با قرائت قسمت‌هایی از نامه ماه گذشته خود به مسئولان قسمت‌های مختلف سازمان خاطرنشان کرد در بین زنان مجاهدی که در گردهم‌آیی حاضرند، کاندیداهای متعددی مانند خواهران مجاهد نرگس عضدانلو و بدری پورطباخ هستند که صلاحیت‌ها و شایستگی‌های ضروری برای مسئول اولی سازمان ما را به تمام و کمال دارا هستند و او آنها را از قبل کاندیدا کرده است. 
خواهر مجاهد زهرا مریخی افزود: مسئول اولی سازمان بطور خاص و سایر مسئولیت‌ها بطور عام در سازمان مجاهدین خلق ایران، امانتی است که تار و پودش در بیش از نیم قرن با خون‌ها و رنج‌ها در مصاف با دیکتاتوری سلطنتی و فاشیسم دینی و انواع و اقسام توطئه‌های ارتجاعی و استعماری سرشته شده است. این داستان جنبشی است که در موج پیوسته انتخاب‌ها و قیمت دادن‌ گام برمی‌دارد. جنبشی که از این پیشتر رهبر مقاومت در باره آن گفته بود، تنها نمونه‌ایست که زیر ضرب و تازیانه، در این ابعاد و با این شدت و طی این مدت، دوام آورده و اعتلاء پیدا کرده است. جنبشی که با چند نسل پیاپی در معرض بزرگترین و خطیرترین و مهیب ترین و طولانی ترین آزمایش تاریخ ایران قرار گرفته است.
اجتماع مجاهدین پس از پایان سخنرانی‌ها و کفایت مذاکرات درباره انتخاب مسئول اول و کاندیدهای پیشنهاد شده، به خواهر مجاهد زهرا مریخی رأی داد و او را برای یک دوره دو ساله دیگر به عنوان مسئول اول انتخاب کرد. 
آنگاه مسئول اول، خواهران مجاهد مهناز میمنت، نرگس عضدانلو و ربیعه مفیدی را به عنوان همردیفان جدید مسئول اول و خواهران مجاهد سپیده پورتقی، آذر اکبرزادگان، اشرف ابریشمچی، شیوا ممقانی، مریم رضایی و وحیده نبوی را به عنوان معاونان جدید مسئول اول معرفی کرد.
در گردهمایی بزرگ مجاهدین، خانم مریم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران با تبریک به مناسبت انتخاب مجدد خواهر مجاهد زهرا مریخی در موضع مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران، گفت: رژیم آخوندی با سرکوب و قتل عام بی‌وقفه و کارزار پیوسته شیطان‌سازی در چهار دهه گذشته به طور مستمر تلاش کرد این جنبش را نابود کند. اما شکست خورد و مجاهدین استوار و سرموضع، آماده‌تر و قوی‌تر از همیشه یک مقاومت میهنی و گسترده را شکل داده‌اند و اکنون زمین و زمان به‌ حتمیت سرنگونی‌ رژیم گواهی می‌دهد.
وی افزود امروز کشور ما و جامعه ما نیاز به این دارد که به ‌استبداد زیر پرده دین پایان دهد و یک جمهوری دمکراتیک بر اساس جدایی دین و دولت برپا کند. نیاز به‌آن دارد که ملیت‌‌های ستمزده‌اش به‌حقوق پایمال شده خودمختاری خود در چارچوب وحدت و تمامیت ارضی ایران دست پیدا کنند. جامعه ما نیاز به آن دارد که به‌ عدالت و برابری دست پیدا کند و از فقر و تبعیض نجات پیدا کند، این نیازها و ضرورت‌ها، خوشبختانه پاسخ شایسته خود را پیدا کرده است و آن شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران است.
در اجتماع مجاهدین دهها تن از اعضا و مسئولان سازمان مجاهدین در باره صلاحیتها و شایستگی کاندیداهای مسئول اول و همردیفان و معاونان جدید مسئول اول و پیشرفتهای سازمان در عرصه‌های مختلف و آمادگیهای بخشهای گوناگون سازمان در دوران پایانی رژیم آخوندی صحبت کردند. 

سازمان مجاهدین خلق ایران
۱۴ شهریور ۱۴۰۰ 

انتخاب مسول اول مجاهدین-1