Monday 29 February 2016

هادی مظفری:‌ شو مضحکی به نام انتخابات

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to Twitter
هادی مظفری
بر قاتل کودک و جوان رأی مده
بر نکبت این دیو و ددان رأی مده
من رأی به جانیانِ مفسد ندهم
تو نیز به سرکوبِ زنان رأی مده
واژۀ انتخابات از ریشۀ عربی فعل «نخب» به معنای گزیدن و انتخاب کردن است. هدف اصلی از انتخاب کردن هم شراکت همه جانبۀ مردم در امر انتخاب نمایندگانشان تعریف شده است.
بنابراین انتخابات ابزار و وسیله ایست در دست مردم جهت تعیین سرنوشت کشور خویش. برگزاری انتخابات سالم در هر کشور نشانه ایست از قدرت و اقتدار دولت و مجلس آن کشور. نمادی است از مشارکت مردم در سیاست و نمودی است از یک دموکراسی واقعی که به تمامی ارکان سیاسی مشروعیّت می بخشد.
آیا طیّ سالهایی که حکومت ولایت فقیه بر اریکۀ قدرت چنبره زده، نشانه ای از آنچه که در مورد معنای انتخابات و طرز عملکرد آن رفت، در حکومت باصطلاح اسلامی دیده شده است؟

مهرداد هرسینی:‌ باخت - باخت هر دو جناح در نمایش انتخابات

باخت - باخت هر دو جناح در نمایش انتخابات مهرداد هرسینی
خامنه ای زهر خورده و طلسم شکسته کمر بسته تا یکبار دیگر دست به اجرای دو نمایش تحت نام «انتخابات» بزند. به یقین صرف برگزاری چنین نمایشات حکومتی در پرتو «مهندسی انتخابات» که از یک سال پیش زمینه های آن را شخص وی بهمراه سپاه پاسداران و اوباش بسیجی آماده کرده اند، نه از سر خیر و صلاح برای جامعه و ضریب زدن به روند تحولات دمکراتیک و حقوق حقه مردم میهن مان است، بلکه صرفا برای حفظ  «کلیت نظام» و خرج آن برای «طرف های خارجی» بویژه ابواب جمع سیاست مماشات می باشد.
لذا از این منظر شرکت در چنین نمایشاتی که قرار است با آن نخ نبات رژیم یعنی همان دیکتاتوری هار مذهبی و بنیادگرا سفت تر و به تبع آن سرکوب، ترور، بلوا و فقر و فلاکت و بحران های شدید اقتصادی و مالی افزایش یابد، محکوم است. خواست مردم ایران در یک جمله نهفته است و آن  «نه به دیکتاتوری مذهبی» و آری به  «حاکمیت مردمی حقوق بشر و دمکراسی».
این جوهر و مضمون تمامی رنج و تلاش و خون جگرهایی است که فرزندان ما در هیبت مقاومت ایران، در هیبت مجاهدان آزادی در اشرف قهرمان، در زندان لیبرتی و یا در سیاهچال های قرون وسطایی رژیم و نیز تمامی کسانیکه دل در گرو یک ایران آزاد، بردبار و دمکراتیک دارند، می باشد.

Sunday 28 February 2016

مینا انتظاری: مادران میدان "مایو" و مادران مبارز میهن ما


آیا آرمان آزادی خواهی ملت بزرگ ایران در این چند دهه، و رویای نیمه تمام نسل ما، با آنهمه رنج و شکنج و رزم و رشادت، واقعآ آن طور که بی بی سی میگوید به رقابت بین دو آخوند شیاد یعنی خامنه ای و رفسنجانی، و جدال قدرت بین دو ملای پیر و سیاه دل و دو باند تبهکارشان تنزل یافته است؟
*****
در خروش اعتراضی اخیر ایرانیان تبعیدی در خیابانهای پاریس بر علیه رئیس جمهور ملایان «شیخ حسن روحانی»، طبق معمول مادران شهیدان در صفوف مقدم تظاهرات، حضور پرطنینی داشتند. مادران دلاوری که گاه تا چند فرزندشان را در راه آزادی مام میهن از دست داده اند و امروز نه تنها صدای فرزندان خویش که صدای تمامی فرزندان آزادیخواه ایران زمین و صدای در گلو شکسته همه مادران داغدار آن میهن اسیر هستند.


میناانتظاری

Thursday 25 February 2016

گزارشی از ترور مجاهد خلق زهرا رجبی شهید دفاع از حقوق بشر


هادی روشن روان 
در روز اول اسفند 1374 خواهر مجاهد فائزه (زهرا) رجبی عضو شورای رهبری مجاهدین در استانبول توسط تروریستهای ولایت فقیه به شهادت رسید.

خواهر فائزه که از سال 1361 که اولین بار او را دیدیم تا لحظه شهادتش همواره از مسئولان مجاهدین خلق ایران بود. او در سال 1364 به عضویت هیئت اجرائی مجاهدین در آمد و بعداز انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین در سال 1368 و بدنبال آن تشکیل شورای رهبری مجاهدین بعنوان یکی از اعضای شورای رهبری مجاهدین انتخاب شد. وی در زمستان 1374 بعنوان مسئولیتش در دفاع از حقوق پناهندگان به ترکیه رفته بود که اول اسفند 1374 در استانبول بدست تروریست های خامنه ای جنایتکار به شهادت رسید.
افتخار اینرا داشته ام که در دو مقطع در ارتش آزادیبخش و در مأموریت های خارج از کشور تحت مسئول خواهر فائزه شهيد بزرگ دفاع از حقوق پناهندگان باشم. بعداز 20 سال که از شهادت این شیر زن مجاهد خلق میگذرد آموزشهای انقلابی که از او در کار و مسئولیت و ویژگیهای انقلابی و مجاهدی فدا، ایثار، نشاط انقلابی در هر شرایطی (بویژه در مشکلات) ... برایم زنده و همچنان الگوئی برای چگونه مجاهد بودن است.
سوء استفاده رذیلانه از دین و دستاویز قرار دادن آن برای تحکیم پایه های حکومت در راستای مشروعیت بخشیدن به سرکوب و جنایت پدیده ای جدید نبوده و قدمتی چند هزار ساله دارد. 

حکام ستمگر در طول تاریخ در مقابله با فریاد آزادیخواهی مردم با سنگر گرفتن در پس اعتقادات دینی و یا در همدستی با متولیان رسمی دین از قبیل مؤبدان، کشیشان و یا آخوندهای دینفروش، 
توده ها را سرکوب و حکومت سفاکانه خود را مستحکم و استبداد زیر پرده دین را توجیه می نمودند. 

این برخورد ابزارگونه و سوء استفاده از دین و آنرا سپر خواسته های قدرت طلبانه خود کردن چه مستقیماً توسط زمامداران ستمگر صورت گرفته و یا در همدستی با کشیشان و روحانیون حکومتی 
انجام شده باشد، مستمراً در طول تاریخ وجود داشته است تا آنجا که فرعون در مقابله با موسی که خواستار رهائی بنی اسرائیل از اسارت و بردگی او بود، نقاب دینمداری به چهره زده و گفت: ‘‘اِنّی اَخافٌ اَن یُبَدّلَ دینَکُم‘‘ میترسم که (موسی) دین شما را تغییر دهد یعنی که 
او مُلحد و معاند می باشد. همان منطق سخیف و شیوه جنایتکارانه که آخوندها به کمک آن ۳۰۰۰۰ از بهترین فرزندان مجاهد و مبارز این میهن را در سال ۶۷ به جرم ‘‘منافق‘‘، ‘‘محارب‘‘ و ‘‘معاند‘‘ بودن به چوبه های دار سپردند. آری این رویکرد شنیع از نمرود و فرعون، از دوران 
ساسانیان و بعد از آن، از خلفای اُموی و عباسی تا صفویه و قاجاریه و تا حکومت ضد اسلامی آخوندی ادامه داشته است. 

Friday 19 February 2016

زنان کارتن خواب در حکومت ولایت فقیه


هادی مظفری
«سخت می‌گذره تو خیابون. آواره، در به‌ در. به نظرت آسون می‌گذره؟ نه با این کرایه‌خونه‌های گرون. پولی که ما نداریم. اتاق بهمون نمی‌دن. مشکلات بچه و نداری و بیماری و در به‌ دری. صبح که بلند می‌شیم اینقدر بدو بدو می‌کنیم تا بتونیم پول عمل‌مون‌ رو جور کنیم. با کار خونه مردم. مردم هم برای رضای خدا یه چیزی میدن به ما».
این جملات دردناک، اظهارات یک زن کارتن خواب در خیابانهای تهران است که در رسانه های حکومتی نیز انعکاس یافته است. طبق اظهارات مقامات رژیم پدیده کارتن خوابی ابتدا به زنان سالمند ختم می شد اما یکی دو سالی است که زنان جوان نیز به خیل کارتن خوابها پیوسته اند
آمار رژیم از کارتن خوابها در سال 1393 پانزده هزار کارتن خواب بوده است که تعداد
پنج هزار نفر از آنها مربوط به زنان بوده است؛ اما از آنجایی که آمارهای مقامات حکومت دروغین و فاقد اعتبار لازم می باشد، شکی نیست که فاجعه بسا فراتر از این اعداد و ارقام می باشد.

Thursday 18 February 2016

حذف حسن خمینی از نمایش انتخابات به چه معناست؟


مجری‌: اولین سؤال در مورد این بحث این هست که چرا حسن خمینی،آن هم با حمایتهای بسیاری از مراجع حکومتی و آخوندهای حوزه که از او حمایت کردند توسط شورای نگهبان حذف شد؟

محمدعلی توحیدی: حق مطلب و درست این هست که بگوییم که حسن خمینی را شخص خامنه‌ای حذف کرد. هم‌چنان‌که پروسه این موضوع، خیلی واضح نشان می‌دهد، این کار به دستور مشخص خامنه‌ای انجام شد؛ اصلاً هیچ حرف منطقی و هیچ استدلالی به‌معنای حوزوی یا به‌معنای ملاک و معیارهای شورای نگهبان در میان نیست. آنها هیچ حرفی در این رابطه نزدند. یک رشته صحبتهای پراکنده در دلایل شورای نگهبان یا پروسه شورای نگهبان مطرح می‌شود که یکی از دیگری سست‌تر و بی‌محتواتر است. مثلاً می‌گویند که او جوان است. در حالی که همین شورای نگهبان در همین نمایش انتخابات، صلاحیت یک آخوند 24-25ساله به نام میثم دوست محمدی از قم را که 20سال از حسن خمینی جوان‌تر است و از بابت ملاک و معیارهایی که خودشان می‌گویند به گرد او نمی‌رسد را تأیید کرد. به‌لحاظ معیارهای حوزوی و آخوندی رژیم در رابطه با موضوع مجتهد بودن و… هم، بسیاری از آخوندهای حکومتی همین دم و دستگاه یا مراجعی که در حوزه هستند او را تأیید کردند. کلاسها و بحث او در درس خارج و…، هم چیزی نیست که در استدلالها و حرفهایی که باند خامنه‌ای یا شورای نگهبان می‌زنند، رد شده باشد. در مورد مقوله احراز صلاحیت و شکل آن هم که بحث امتحان و… را مطرح کردند، نفراتی حتی از خود شورای نگهبان یا از آخوندهایی که در خبرگان هستند و بعضی از آنها الآن امام جمعه هستند، می‌گویند که چنین معیارهایی نبوده است و طبق معیارهای معمول اصلاً منطقی نیست. هیچ فقیهی از داخل همین شورای نگهبان هم نگفته که او به فلان دلیل رد صلاحیت شده است. گفته می‌شود که دو فقیه از شش فقیه بررسی کرده‌اند و گزارش مفصل آورده‌اند و به بقیه داده‌اند که البته در رابطه با این هم هیچ جزئیاتی وجود ندارد. بنابراین دستهای اینها برای ارائه استدلال یا پروسه مشخصی در شورای نگهبان کاملاً خالی است و بسیار واضح است که یک تصمیم و دستور سیاسی توسط شخص خامنه‌ای بوده که او باید حذف بشود.

تركمانا نعل را وارونه زن تا نشان سم اسبت گم كنند

حسين فارسي
بعداز تشكيل ارتش آزاديبخش و انجام بيش از صدرشته عمليات در نوار مرزي، طي سال1366، ماشين نظامي رژيم ‌به‌ويژه در جبهه غرب فروريخت و ‌به‌اذعان همهُ سركردگان و دست اندركاران جنگ ضدميهني، ديگر از آن پس ادامهُ جنگ مقدور نبود و ضربات بيشتري را ‌به‌دنبال داشت. در چنين اوضاع ‌به‌هم ريخته‌اي، عمليات بزرگ آفتاب و ‌به‌دنبال آن عمليات چلچراغ و فتح مهران، ‌به‌خميني خون آشام فهماند كه پيام «امروز مهران، فردا تهران» جدي است و ناگزير شد آبروي ناداشته‌اش را با خدايي كه هرگز ‌به‌آن اعتقادي نداشت، معامله كرده و جام زهر را بالا بكشد.

اگرچه خميني از سال‌هاي اول حكومت ننگينش و قبل از آغاز مقاومت مسلحانه، مجاهدين را مهدورالدم شناخته و ‌به‌نيروهايش ابلاغ كرده بود كه جان و مال و ناموس مجاهدين هيچ حرمتي ندارد و اگر چه حكم قتل عام زندانيان مجاهد و مبارز تا سال‌67 ‌به‌تأخير افتاد، دليل و تنها دليل اين بود که خميني در اوضاع و احوال سياسي آن زمان بيش از آن نمي‌توانست قيمت سياسي بدهد. اما بعد از نوشيدن زهر آتش‌بس براي جلوگيري از فوران نارضايتي مردم و حفظ نظامش تنها چاره را کشتار و قتل‌عام سي‌هزار زنداني مجاهد و مبارز ديد...

و اگرچه پس مانده‌هاي خميني براي پوشاندن همين واقعيت، طي ساليان گذشته تلاش كرده‌اند اين كينه‌كشي حيواني را ‌به‌عمليات كبير فروغ جاويدان و شورش! زندانيان سياسي ارتباط دهند، ولي اين دعاوي كه پوچي آن ‌به‌روشني اثبات شده، بيانگر وحشت رژيم از هماوردش يعني سازمان مجاهدين است كه همين جام زهر را ‌به‌حلقوم خميني ريخته و روانهُ گورش كرده است.

حالا پس ازگذشت 27سال از آن جنايت فجيع، آخوند پورمحمدي عضو هيأت مرگ در قتل‌عام زندانيان و وزير دادگستري رژيم ‌به‌اين جنايت اعتراف کرده و گفته است نسل‌کشي مجاهدين ‌به‌فرمان خميني در سال 67 اقدامي پيشگيرانه براي حفظ نظام ولايت‌ فقيه بوده است. سايت گشتاپوي آخوندي موسوم ‌به‌هابيليان نيز در آستانهُ انتخابات فرمايشي و اوج گيري سگ دعواي جناح‌هاي متخاصم رژيم، مبادرت ‌به‌بازنشر مطلبي توليد شده در مرداد سال 89 (بعد از شكسته شدن طلسم ولي فقيه در جريان خيزش سال 88)كرده است. و در يك وارونه گويي آشكار علت قتل عام را شورش! و آتش زدن! زندان‌ها بعداز عمليات كبير فروغ جاويدان عنوان كرده و با چنگ و دندان نشان دادن و براي جلوگيري از خيزش‌هاي اجتماعي و در عين حال هشدار ‌به‌رقيب مي‌گويد اگر موجوديت نظام زير سؤال برود، چه بسا ديگر خبري از رأفت! و عطوفت! امام جنايت پيشگان نباشد:

Saturday 13 February 2016

م سروش:‌ لاله زاران همه جا مقتل خوبان شده است

 
م سروش
امروز در سالگرد انقلاب ضدّ سلطنتی با نگاهی به کارنامۀ سیاهِ ارتجاعِ حاکم بر میهنمان، بیش از هر زمانِ دیگر بر دزدِ بزرگ انقلاب، خمینی ملعون و همپالگی های پلیدش لعنت می فرستیم و برای نابودیِ هر چه سریعتر حکومت خلیفۀ ارتجاع، به حمایت از مقاومتِ ملی و مردمی، برمی خیزیم.
بشتابید وطن یکسره ویران شده است
خانۀ ظلم و ستم ناله و زندان شده است

بگذر از نالۀ نِی، داغ دلِ سوخته بین
وطن است اینکه کنون همچو نِیستان شده است

چوبۀ دار شده زینت کوی و برزن
ظلمِ تعزیر به هر کوچه و میدان شده است
مجاهد خلق مهدی خدایی‌صفت از دبيران شوراي ملي مقاومت در رزمگاه ليبرتي
در آستانه سی‌ و ششمین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی، به بنیانگذاران، پیشتازان، راهگشایان و شهیدان آن انقلاب درود می‌فرستیم. هم‌چنان که برای دزدان و میوه‌چینان انقلاب مردم ایران و غاصبان حق حاکمیت مردم و آنهایی که طی این 36سال استبداد سیاه را تحت نام اسلام حاکم کرده‌اند، چیزی کمتر از لعن و نفرین ابدی مردم و تاریخ را نمی‌توان انتظار داشت.
بحث درباره انقلاب ضدسلطنتی و سرنوشت آن سردراز دارد. اما ما در این مرور کوتاه با عنوان ” انقلاب ایران، حقیقت کتمان شده“، به بررسی ”زمینه‌های واقعی انقلاب“ و یا به عبارتی دیگر شناخت شجره‌نامه واقعی آن خواهیم پرداخت. منظور از ”حقیقت انقلاب“ همان چیزی است که حاکمیت آخوندی طی این 36سال، تلاش کرده آن را کتمان کند و من و شما و همه آحاد ملت ایران را نسبت به آن بی‌اطلاع نگهدارد. چرا که هر وقت از انقلاب ضدسلطنتی صحبت می‌شود، قبل از هر چیز یک سایه و شبح سنگین به‌نام خمینی و یک تحریف و سرقت عظیم در تاریخ معاصر ایران خودش را تحمیل می‌کند که همان سرقت رهبری یک انقلاب و تحریف تاریخ ملی و خیانت به ناموس کلمات است. در طول این 36سال، آنها تلاش کردند با دجالگری تمام، ”حقیقت انقلاب“ و شناسنامه اصلی انقلاب 22بهمن را از دیده‌ها پنهان نگه دارند. آنها فقط رهبری انقلاب ضدسلطنتی را ندزدیدند، بلکه حتی شعارها و فرهنگ انقلاب 22بهمن را هم که تماماً حول آزادی و اتحاد و اتفاق ملی بود سرقت کردند و به جای آن فرهنگ منحط خودشان را جایگزین ساختند.
اکنون درحد گنجایش این یادداشت، به بررسی بخش کتمان شده انقلاب، که از قضا همان حقیقت انقلاب است، می‌پردازیم.

Friday 12 February 2016

خبري كوتاه با گستره‌يي پهناور و بازتابي بلند

رحمان گوركي
در سالگرد 19 بهمن 60



در يكي از سردترين روزهاي بهمن‌ماه، كه ما به زبان كردي به آن ماه ريبندان (راهبندان) ميگوييم، يعني 19 بهمن 1360 بود كه اين خبر اتفاق افتاد... در حالي كه گردونه راديو را ميچرخاندم تا به قول معروف سر و گوشي در امواج راديويي آب دهم، جملهيي ناتمام از راديوي منحوس رژيم سرتاپاي وجودم را لرزاند... ساعت درست 8 و 36 دقيقه صبح بود. راديوي رژيم خلاصة پاياني اخبارش را ميگفت كه من جمله ناقص «... موسي خياباني و اشرف ربيعي كشته شدند...» را شنيدم. در حالي كه بغض گلويم را ميفشرد با صداي بلند داد زدم كه «كاك اسد(1) راديوي رژيم ميگويد...» چهرة كاك اسد در هم رفت و من از اين صحنه پيامي را كه بايد دريافت مي كردم، گرفتم. در حالي كه تلاش ميكردم جلوي گريه خود را بگيرم...

خبر بسيار سنگين بود. در مقري كه مسؤل آن كاك اسد بود فضاي سنگيني حكمفرما شد. انتظاري كه همه ما را در آن لحظات متأثر كرده بود به سختي ميگذشت... از مقر خارج شدم و ابتدا حال و حوصله رفتن به روستا و روبرو شدن با اهالي را نداشتم. به بيرون روستا رفتم و در تنهايي با گريه خودم را مقداري تسكين دادم. هرچه را از آن سردار، از آن گُرد بي ترس و بيم در فاز سياسي شنيده يا خوانده بودم در ذهن و ضميرم گذشت. آنجا كه از آزادي و فلسفة عاشورا و امام حسين ميگفت و آن صحنة شكوهند ميتينگ تبريز در مبارزة انتخاباتي نخستين دورة «مجلس شوراي ملي» (كه به فرمودة خميني ضدبشر به «مجلس شوراي اسلامي» تغييرنام پيدا كرد) كه برادر مسعود دست موسي را بالاگرفت و به مردم معرفي كرد و گفت ما براي تبريز كه «زادگاه تاريخي، سياسي و ايدئولوژيكي» مجاهدين است، «محور و لنگر تشكيلاتمان موسي را معرفي كرده ايم.»

Wednesday 10 February 2016

ناهید همت آبادی: در سحرگاه سوگ سرداران


ناهید همت آبادی شورای ملی مقاومت ایران سازمان مجاهدین خلق ایران
” تنها کسی سزاوار زندگی در آزادی ست،
که پیوسته هر بامداد، هم این و هم آن را به تصرف آورد،
بدینسان اگرچه در محاصره خطرها خواهد بود اما دگرگونی روزها را خواهد دید.
و دوست دارم من این انبوه مردم را آزاد در سرزمینی آزاد،
نظاره کنم و در دامانش غوطه ور شوم.
آنگاه خواهم توانست به لحظه ی درگذر بگویم
درنگ کن، بایست، تو بس زیبایی.
و...چنین است که رد پای عمر میرا هرگز
نخواهد توانست در گور گم شود... فاوست ـ گوته “

سهیلادشتی:‌ هنوز هم بهمنه بهمن


سهیلادشتی
همه روزها مثل هم نیستند و همه ماه ها هم. در تاریخ هر کشوری بعضی از ماهها و روزها ماندگاری بیشتری دارند. ماههای بهمن و خرداد هم در تاریخ معاصر ایران از این دست هستند. این یک مقاله تحلیلی نیست. فقط باز نگری به روزهای انقلاب ضد سلطنتی است. باز گوئی لحظه هائی هستند که گاه خشم برانگیز می شوند و گاه لبخند بر لبانت می نشانند و گاه رطوبت اشک را بر روی گونه هایت احساس می کنی.

علی مقدم: فریاد هر ایرانی مرگ بر روحانی . . . .


علی مقدم سازمان مجاهدین خلق ایران
تقویم روز خبرگزاری فرانسه، وقایع مهم روز ۲۸ ژانویه را به این ترتیب تیتر کرده بود
1-    ملاقات فرانسوا اولاند با حسن روحانی
2-    ملاقات فابیوس با حسن ظریف
3-    تظاهرات مجاهدین در پاریس . . . . . .
خواندن تیترتظاهرات مجاهدین برای مردم فرانسه که هنوز در شوک حملات تروریستی ماه گذشته به سر می بردند و بهمین دلیل از ترس بمب و انفجار از هر گونه شرکت در تجمعی اجتناب می کردند بسیار عجیب و باور نکردنی به نظر می رسید ولی ساعاتی بعد با طنین افکن شدن اولین خروش شعارمرگ بر روحانی در میدان دان دانفر روشرو . مردم پاریس درمیان بهت و نا باوری، خود را با هزاران ایرانی آزاده ای روبرو دیدندکه با مشت های گره کرده، خشمگین و عاصی علیه حضور آخوند حسن روحانی رکوردار اعدام در دنیا فریاد هرایرانی را سرمی دهند که : مرگ بر روحانی

Monday 1 February 2016

اين است «تشكيلات پولادين!


دفينه‌اي پنهان، در تاريخ ايران!
 ميثم ناهيد از رزمگاه لیبرتی
پس از 10سال پر كشاكش، در 28 بهمن 1390 مسيري نوين در برابر سازمان گشوده شد. مسير پشت سر، اشرف بود. با سال‌ها تجربه و حماسه. جاده‌اي که وجب به وجب آن توسط ره‌نورداني کوبيده شد که با کفش و كلاه آهنين آن را طي کردند؛ از ميان خون و آتش گذشتند و نگذاشتند گورکن‌هاي ارتجاع و استعمار، مسير پرافتخار آزادي را تخريب کنند.
اما مسير جديد، ناشناخته و پر ابهام بود. تنها ابتداي جاده ديده مي‌شد. چرا که مهِي غليظ، از آن دست که تنها گامي پيش رويت را مي‌بيني، بر آن چتر گسترده بود. مجاهدين هيچ شناختي از اين مسير نداشتند. تنها و تنها يک چيز مي‌دانستند. اين مسير، بسا باريک‌تر از جادة اشرف است، دو طرف آن پرتگاه‌هاي ژرف قرار دارد که ذره‌اي انحراف از جاده، سقوط و نيستي را در پي دارد؛ خود مسير هم بارها سنگلاخ‌تر از جادة اشرف است. در هر گام آن، عوامل ارتجاع و استعمار ايستاده‌اند تا يك تن را هم كه شده به نفع آخوندهاي حاكم از جبهه مقاومت دور كنند، يا اگر موفق نشدند، چنگالهاي خونين ارتجاع هار و وحشي را، بر پيکر و تن آنها فرو کنند. نگاه ِکوته بين مي‌گفت نبايد وارد اين مسير شد. اما چشمي تيزبين ، از پسِ غبار و مه ِابهام، يک حقيقت را مي‌ديد. اگر مجاهدين بتوانند اين مسير را بپيمايند، اگر حاضر باشند بهايش را، هر چه که باشد، بپردازند، در انتهاي اين مسير، پلي‌ست به سوي تهران!

وقتی گرگها مدافع قربانی می‌شوند!

بعد از بازگشت حسن روحانی از سفر به ایتالیا و فرانسه، این سفر، به موضوع جنگ بین باندهای رژیم تبدیل شده است.

باند خامنه‌ای مدعی است که چرا پولهای آزاد شده را به دامن غربیها ریختید و ایرباس خریدید؟ مگر مشکل و اولویت اول ما کمبود هواپیمای مسافربری و ایرباس است؟ پس مسأله اشتغال، محرومیت مردم و بیکاری جوانان چه می‌شود؟

روزنامه رسالت، ارگان باند فاشیستی مؤتلفه نوشت: «سوغات این دو سفر برای اقتصاد ایران چیست؟ آیا ما از رکود خارج می‌شویم؟ آیا 8 میلیون بیکار در ایران می‌توانند خوشبین باشند که حداقل بخشی از آنها فردا سر کار خواهند رفت؟ … چرا منابع عظیمی از دارایی‌های بلوکه شده که امروز باید صرف رونق اقتصادی در کشور و ایجاد اشتغال شود، اختصاص به خرید هواپیمای مسافربری، آن هم با این تعداد اعلام شده باشد؟» (11بهمن 94).

کیهان خامنه‌ای نیز نوشت: «آیا این به مانند آن نیست که خانواده‌ای از بیکاری و بیماری و... رنج می‌برد و پدر خانواده، تنها سرمایه‌اش را به خرید لوستر اختصاص می‌دهد!؟» (10بهمن 94).

دم خروس مدعیان که سنگ مردم و معیشت و حل مسأله بیکاری و غیره را به سینه می‌زنند، آنجا بیرون می‌زند که مطرح می‌کنند چرا پولهای آزاد شده را در مسیر کانال اقتصاد مقاومتی نمی‌اندازند؟ روزنامه رسالت در ادامه همان مطلب خود سؤال کرد «نسبت این قراردادها با اقتصاد مقاومتی چیست؟» 

منشور وارسته: رونمایی از چهره حقیقی خمینی در دوران انقلاب57


زدوبند و معامله محرمانه و کاملاً سِری خمینی با دولت آمریکا و متحدینش که در پس پرده تزویر منجر به برقراری استبداد دینی در ایران شد، مصداق بارزی از عملکرد دماگوژی و ماکیاولیستی این آخوند شیاد بود.

واژه دماگوژی: این واژه از زبان فرانسه به فارسی وارد شده است. در فرهنگ سیاسی جدید، دماگوژی به معنای عوام فریبی و مردم فریبی به کار می رود، یعنی بهره گیری نادرست از احساسات و تعصب های عامه مردم از طریق دادن مواعید و شعارهای فریبنده و دروغین. فرد "دماگوگ" با تحریف حقایق سعی می کند مردم را به سوی خود بکشد و موافقت و تحسین وپشتیبانی آنان را جلب کند. از این رو «دماگوگ» در زبان سیاسی جدید، هم ردیف با «عوام فریب» و «مردم فریب» است.
نظریه ماکیاولیسم: نیکولو ماکیاولی که بنیاد این نظریه را بر روش و هدف در سیاست قرار داده، در کتاب خود، شهریار، هدف عمل سیاسی را دستیابی به قدرت می‌داند و بنابراین، آن را محدود به هیچ حکم اخلاقی ندانسته و در نتیجه به کار بردن هر وسیله‌ای را در سیاست برای پیشبرد اهداف، مجاز می‌شمارد و بدین گونه سیاست را به کلی از اخلاق جدا می‌داند. ماکیاولیسم مذهبی در واقع انحراف در شیوه حکومت و تمایل حکومتداران به معیارهای ابزارگرایانه دینی است. از مصادیق این مورد، تن دادن به اصالت منافع و تبلیغات سوء در انتخابات و شعارهای آن است. در این شیوه، سیاست در حکومت مذهبی به خودی خود هدف می‌شود و اخلاق و دین، حول مدار منافع سیاسی می‌چرخد. اخلاق و مذهب تابع سیاست زمامدار است و اگر صلاح دید در حکومت از دین و اخلاق استفاده می کند. زمامدار خود به منزلة قانون است (ولایت مطلقه فقیه)، و مردم باید از حاکم و زمامدار اطاعت کنند، اما خودش (ولی فقیه) از قانون مستثنی است و هر چه بخواهد می تواند انجام دهد. 

Wednesday 20 January 2016

م سروش: فراخوان


آهای ای مردمِ دردمند!
ای انسانهای رنج غربت به جان خریده
و از مسلخ آخوندها، جانِ سالم به در برده
در این سالهای تبعید و دوری و هجرت
به سر کرده اید آیا روزی را به شب
که خبرهای رسیده از میهن
خالی و عاری از گستاخیِ داغ و شلاق و درفش
بر جان و تن مردم آن سرزمین باشد؟!
به شب رسیده روزی آیا
که خبری از اختلاس های میلیاردی
و غارتهای بی پروا
از جیب محرومترین مردمانِ آن خاکِ نفرین شده،
از نکبتِ آخوندها، منتشر نشده باشد؟!

مهرداد هرسینی:‌ ممد نبودی ببینی!


مهردادهرسینی
سرانجام روز گذشته در فضائی تصنعی و مملواز خنده های دروغین، وزیرخارجه دیکتاتوری ولی فقیه، محمد جواد ظریف متن نهایی قبول تسلیم نامه وین و به تبع آن کشیدن خط بطلان بر تمامی عربده کشی های خامنه ای مبنی بر عدم عبور از «خطوط قرمز» نظام آخوندی بر سر برجام را در مقابل چشم میلیون ها بیننده قرائت کرد.
براین منطق باید اذعان کرد، ولی فقیه بخوبی می دانست که هرگونه کش دادن قبول خواسته های طرف مقابل و یا سنگ اندازی و به تاخیر انداختن پروسه برجام، می توانست به تنشی سنگین نه تنها در داخل کشور، بلکه میان رژیم و طرف های مذاکره بیانجامد، تنشی که رژیم آخوندی در کلیت اش و بطور خاص شخص ولی فقیه توانایی و امکان کنترل و مدیریت آنها را نخواهند داشت. 

‍‍پرویز خزایی: یک مطالعه مختصر تطبیقی در احوال مقاومت های مسلحانه، ترک و بریدن ازمقاومت،خانواده ها


مقاله پرویزخزاییسخن هفته اول ژانویه 2016
یک مطالعه مختصر تطبیقی در احوال مقاومت های مسلحانه، ترک و بریدن از مقاومت، خانواده ها
الف. مقاومت مسلحانه و ارتش های آزادیبخش
بالاخره سرنوشت بشر نقاط مشترک، تاریخ مشترک و روشهای کم و بیش مشترکی داشته و دارد. در این دمکراسی ها، و اصولا در پهنه گیتی، هر جاییکه ظلم، سرکوب، فساد، استثمار، استعمار و شکنجه و اعدام، حاکم مطلقه شده است، برخی زنهار زنهار گویان خواب در چشم شان حرام شده و بقول یکی از یاران دیرینه این مقاومت "دیگر صبح ها آن" چای شیرین و آن نان و پنیر"، قبل از رفتن به مدرسه و دبیرستان در دهانشان، نه تنها آن مزه همیشگی را نمیداده است، بلکه در کامشان تلخ تر از حنظل میشده است".
گونار سونسه بو، یکی از رهبران مقاومت نروژ- دارنده بالاترین مدال افتخار تاریخ کشور- هم روزی، در خیابان کارل یوهان اسلو، وقتی رژه پاسداران و بسیجیان هیتلر را دید- دنیا در چشمش تیره و تارشد. او بسختی بهم ریخت و از دوچرخه اش پایین آمد و نظاره گر آن فاجعه، ناشی از قرارداد زیرجلی هیتلر- استالین بنام پیمان "مولوتوف روبنتروپ" شد که شروع به تقسیم اروپا کرده بودند. این قرارداد سخیف خوشبختانه برای ما جهانیان و شوربختانه برای آدولف هیتلر، در اثر حمله احمقانه اش به روسیه، بهم خورد و ژوزف استالین بعداٌ متحد چرچیل و روزولت و ژنرال دوگل علیه او شد.

Tuesday 19 January 2016

هادی محسنی:‌ جنبش همیاری

هادی محسنی سایت همبستگی ملی ایران
برگزاری بیستمین همیاری برای سیمای آزادی از جمعه 25 دی (15 ژانویه) تا پایان 27 دی (17 ژانویه) اعلام گردید. این همیاری در شرایطی برگزار می شود که شرایط جهانی و منطقه ای از یکطرف و شرایط کشورمان ایران بطور خاص روند ویژه ای را طی می کند. تضادها و درگیریهای درون حکومت و جنگ و جدال پایان ناپذیر در سیستم ولایت به اوج خود رسیده است. بحرانهای متعدد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و اوج یابی تضادهای سیستم ولایت فقیه با سرعت فراوان روند آشفتگی و فروپاشی این سیستم را به نمایش می گذارد.
اگر به علت اساسی اینهمه، توجه نمائیم تماما بعد از سرکشیدن جام زهر اتمی اوج یافته است. زهری که مقاومت سازمانیافته ایران طی پروسه ای طولانی و با هوشیاری انقلابی به کام و ساختار حکومت ولایی ایران وارد کرد. این زهرهم طبق قوانین ظروف مرتبطه همچنان روند تخریب اندامهای این حکومت را در می نوردد تا اینکه قلب منحوس این سیستم را هم منفجر نماید.
حقایق بالا و همه واقعیت های دیگر، خستگی ناپذیر توسط سیمای آزادی در اختیار خلق ایران قرار می گیرد. این وظیفه سنگین هم تداومش با همین همیاریها امکانش فراهم شده است.

Monday 18 January 2016

ایران- رتبه ۱۷۳ در رده بندی جهانی آزادی مطبوعات


سرکوب روزنامه نگاران در ایران
با نزدیک شدن موعد نمایش دو انتخاب در دیکتاتوری ولی فقیه و همچنین همزمان با ورود آخوند روحانی به ایتالیا و فرانسه، گزارشگران بدون مرز در تازه ترین ارزیابی، رژیم سرکوبگر آخوندی را در قعر جدول رده بندی جهانی در زمینه آزادی رسانه ها و مطبوعات قرارداده است.
این گزارش با اشاره به رتبه 173 جهانی ایران در سرکوب آزادی های رسانه های و همچنین اسارت بیش از «50 روزنامه نگار و فعال رسانه ای «می افزاید: “از سال 2003 ایران در رده بندی جهانی آزادی رسانه‌ها، در حال سقوط آزاد است. انتخاب حسن روحانی، محافظه کار میانه رو به ریاست جمهوری در خرداد ماه 1392 تأثیر چندان مثبتی بر وضعیت آزادی اطلاع رسانی نداشته است. رسانه‌ها همچنات توقیف می‌شوند، موج بازداشت ها روزنامه نگاران و وب‌نگاران، دردو سال اخیر، سازماندهی شده از سوی سپاه پاسداران با همکاری فعالانه دستگاه قضایی تحت نظارت رهبر جمهوری اسلامی، یادآور بازداشت‌های فردای انتخاب پر مناقشه محمود احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری در خرداد 1388 است». 

حسین یعقوبی:‌‌خیمه شب بازی انتخابات در ایران و کابوس وحشت رژیم ولایت فقیه از مجاهدین


تجربه بیش از سه دهه سلطه خونین استبداد دینی در ایران تحت حاکمیت آخوندهای مرتجع به بارزترین شکل نشان داده که نظام ولایت مطلقه فقیه نه تنها هیچگونه سنخیتی با مفاهیم اجتماعی دنیای مدرن چون دمکراسی و حاکمیت مردم نداشته که بزرگترین خیانت را در لوث کردن این مفاهیم و کلمات نیز مرتکب شده.
مصباح یزدی، از نظریه پردازان ولایت فقیه، انتخابات در این دستگاه نظری را خیلی رک و پوست کنده چنین تعریف می کند: "در حکومت اسلامی رای مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد، نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخابات خبرگان و رهبری. ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن رضایت ولایت فقیه است. اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده است، صرفا به این دلیل است که ولی فقیه مصلحت دیده است که فعلا انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود. ولی فقیه حق دارد و می تواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلا به رای مردم مراجعه نشود انتخاب کند. مشروعیت حکومت نه تنها تابع رای و رضایت ملت نیست، بلکه رای ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد". (هفته نامه پرتو؛ ۷ بهمن۱۳۸۴)

Sunday 17 January 2016

گاردین:‌ دختران خردسال ایرانی در انتظار اعدام... و جهان خاموش است


دختران اعدامی در ایران
دهها دختر خردسال ایرانی در زندانهای این کشور در انتظار اعدام بسر می برند، در حالیکه جرم آنها متناسب با حکم اعدام نیست. جرائمی همچون دزدی و فرار از خانه با مردی غریبه از جمله جرائمی است که آنها را به پای چوبه دار کشانده است؛ و این در حالی است که جهان خاموش نظاره گر کشتار این دختران در زندانهای ایران است.
زنان ایران در انتظار اعدام در زندانها
روزنامه بریتانیایی گاردین موفق شده تا هویت این دختران را در زندانها و بازداشتگاههای ایران شناسایی کرده و تصاویر آنها را منتشر کند.

اسماعیل محدث:‌ مقاومت استعارۀ زندگی

 
تلاش برای بهبود زندگی خود و دیگران احتمالاً غریزه ای است که انسان با آن به دنیا می آید. انسان، موجود اجتماعی، همیشه سعی کرده است تا زندگی و محیطی که در آن زندگی می کند را با کمک بقیه سازمان دهی کرده و با عقل و درایت مقدمات رسیدن به ترقی و خوشبختی را فراهم کند. علمی که از ارادۀ مردم یک محیط برای ادارۀ آن زائیده شد، بعدها سیاست نام گرفت. در مقابلِ عموم مردم که عمدتاً برای رفاه و سعادت خود و خانواده اشان کار و تلاش میکنند، عده ای نیز هدفشان تصاحب حاصل کار بقیه است. این معنای ابتدائی بی عدالتی است. کسانی که برعلیه بی عدالتی دست روی دست نمی گذارند و برعلیه آن می شورند، مبارز خوانده می شوند. زمانیکه دسته ای با ابزارهای مختلف و با خشونت اساساً حق ادارۀ امور را از جمع و جمهور مردم به منظور کسب منافع شخصی سلب می کنند، مبارزه ای نابرابر بین طبقۀ حاکم و گروهی شورشی و از خودگذشته درمی گیرد. اسم این مبارزه را می توان مقاومت گذاشت و منظور از شورش، معنای نجیب مقابله با بی عدالتی است. اعضاء مقاومت در قدم اول به خاطر اعادۀ حیثیت انسان پا به میدان می گذارند. اگرچه پیروزی می تواند در ذات هر مبارزه ای وجود داشته باشد، اما اعضاء مقاومت جنگ با سیستم حاکم سرکوبگر را در وحلۀ اول حق و وظیفۀ خود تلقی کرده و به آن می پردازند. برای اعضاء مقاومت هنگامیکه پا به میدان نبرد می گذارند مقاومت برعلیه بی عدالتی عین زندگی است. این طرز فکر می تواند برای افرادی که تا این حد احساس مسئولیت نمی کنند، خیلی قابل فهم نباشد، اما برای تودۀ مردم که هدف درجۀ اول بی عدالتی حکومت می باشند و آن را روی پوستشان حس می کنند، امری بسیار روشن است.

Saturday 16 January 2016

جنایت جنگی اسد در سوریه: مرگ انسانها بر اثر گرسنگی در مقابل چشمان یونیسف

 
صندوق کودکان سازمان ملل متحد "یونیسف"، روز ۲۵ دی اعلام کرد، شاهد مواردی از سوء تغذیه شدید در میان کودکان شهر تحت محاصره مضایا در سوریه بوده است.
یونیسف می‌گوید، یک نوجوان "جلوی چشم" افراد این سازمان بر اثر سوء تغذیه جان داده است..
حنا سینگر یکی از کارکنان یونیسف می گوید این نوجوان ۱۶ ساله با نام علی ۲۴ دی در کلینیک مربوط به سوء تغذیه شدید در شهر مضایا در "جلوی چشم" افراد این سازمان بر اثر سوء تغذیه جان باخت.
 بان کی‌مون، دبیر کل سازمان ملل متحد تحمیل گرسنگی به مردم را "جنایت جنگی" نامیده است و از رژیم جنایتکار سوریه خواسته که به این جنایت در حق مردم پایان بدهد.
سازمان ملل متحد روز جمعه، مرگ ۳۲ تن را بر اثر گرسنگی در شهر محاصره شدهی مضیا در غرب سوره تایید کرد.
معاون هماهنگ کننده کمکهای اضطراری سازمان ملل، گفت: تصاویر دلخراش از سوء تغذیه و گرسنگی در شهر «مضایا» وجدان جهان را شوکه کرده است.
خاطر نشان می شود که حکومت خون ریز اسد با حمایت رژیم آخوندی و شرکت مستقیم سپاه پاسداران و شبه نظامیان جنایتکار حزب الشیطان از مدتها قبل با محاصره شهرهای مضایا، کفریا و قوعه و جلوگیری از ورود هر گونه مواد غذایی و دارویی به کشتار مردم و کودکان مشغول است .

فروغ گلستان: «جرقه ای که در تاریکی جانم چراغی فروزان برافروخت»

 
فروغ گلستان هرساله در ۳۰ دی‌، هر آنچه که از آنروز تا امروز گذشته است را مرور میکنم.
به اولین بار که آن صدای پرشور را شنیدم، برمیگردم. سخنرانی «چه باید کرد؟» امجدیه ۱۳۵۹
وقتی آن صدا در اتاقم در شهر کرمان از کاست پخش می‌شد. نفوذ کلماتش در من به قدری قوی بود که بعد از گذشت سالها هنوز روشنایی آن سخنان مرا ترک نکرده است.
با هرکس که صحبت می کردم با شور و احساسی ستایش انگیز از آنروز و آن سخنان میگفت و من دیدم که آن صدا با نیرویی سرشار بر جان هرکس که سودای آزادی و رهایی دارد پرتو افشانده است.
دادخواهی، مظلومیت، شجاعت و شور و ایمانی که در آن کلمات موج میزد به من میگفت این؛ کسی است که تو را به هدف میرساند؛ و این نقطة آغاز راهی ۳۵ ساله شد.

Friday 15 January 2016

خامنه ای در بن بست انتخابات خبرگان

این روزها اخبار رسانه ها و سایت های رژیم مملو از جنگ ودعواهای باندهای رژیم ملایان در رابطه با انتخابات مجلس باصطلاح شورای اسلامی و مجلس خبرگان در 7 اسفند 94 است.
البته در 37 سال گذشته همواره جنگ و دعوای باندها و تضاد در رأس رژیم آخوندی وجود داشته و انتخابات (بویژه بعداز 30 خرداد 60 که تمامیت رژیم نا مشروع شد)، فقط یک جنگ قدرت بین باندهای دزد و جنایتکار برای بدست آوردن سهم بیشتر در قدرت بوده است. این سئوال مطرح میشود که پرداختن به انتخابات چه جایگاهی در مبارزه مردم تحت ستم و مقاومت آن دارد؟
واقعیت این است که خمینی از ابتدا دنبال حکومت اسلامی و بقول خودش خلیفه ای بود که دست ببرد و چشم درآورد. با خلیفه بایستی بیعت کرد و هرچه میگوید را بعنوان امر و نهی خدایی پذیرفت. در این ایدئولوژی ارتجاعی حاکمیت از آن خداست که بوسیله ولی فقیه (همان خلیفه) اعمال میشود و وارد کردن منتخب مردم در حاکمیت یک شرک است!. اما در انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران، که یکی از شعارهای اصلی آنها آزادی بود، انتخابات را به خمینی تحمیل کردند. خمینی فی الواقع حکومت اسلامی میخواست و نه جمهوری اسلامی! خمینی تا آنجا که در توانش بود، تلاش کرد که سر و ته این انتخابات تحمیلی را بزند تا خلافت یا حکومت اسلامی اش را راه بیاندازد. مجلس مؤسسان را به خبرگان قانون اساسی تغییر داد تا با چیدن مهره های خودش و حذف انقلابیون، قانون اساسی که محورش ولایت فقیه باشد را بیرون بیاورد. بعد مجلس شورای ملی ایران که در قانون اساسی دست پخت همین خبرگان تصویب شده بود را نیز به مجلس شورای اسلامی تبدیل کرد. و با شورای نگهبان و نظارت استصوابی انتخابات مردم را به انتخابات در کادر نفرات مورد تأیید ولی فقیه تقلیل داد.

Monday 11 January 2016

مادر سپهری در گورستان گل محله بابل آرام گرفت


در یک سال گذشته بارها و بارها بار سنگینی از اندوه و درد بر جان ما نشست.
مادرانی از میان ما رفتند که خود دهها سال درد و اندوه فقدان عزیزان شان را بر جان داشتند و آخرین آن مادر سپهری (بانو کاظمی) دلاور زنی است از خطه مازندران که پنج فرزند مبارزش در رژیمهای شاه و شیخ جان شان را فدای مردم کردند.
چریکهای فدایی خلق ایران رفقا؛ سیروس، فرخ، ایرج و فرهاد سپهری در رژیم دیکتاتوری شاه و رفیق فرشاد سپهری در رژیم خمینی در سال ۶۰ به شهادت رسیدند.
مادر سپهری در روز جمعه 11 دی 1394 (1 ژانویه 2016) در بابل درگذشت و در گورستان گل محله بابل پیکر پر رنج و دردش به خاک سپرده شد.
بدین وسیله مراتب همدردی عمیق و تسلیت خود و رفقای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را به خانواده و دوستان زنده یاد بانو کاظمی (مادر سپهری)، به خانواده شهدا و زندانیان سیاسی و به همه آزادیخواهان ابراز می دارم.
مهدی سامع
یکشنبه 20 دی 1394 - 10 ژانویه 

علی مقدم: دانشجو می میرد-ذلت نمی پذیرد، به یاد مهرداد، از سنگر آزادی تا فروغ جاویدان

در برنامه دانشجوی سیمای آزادی تصاویر دانشجویان معترضی را در شهرهای مختلف ایران پخش می کرد که فریاد های “شعار دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد » نه آنها همه جا را پر کرده بود . کلمه دانشجو اززمان دیکتاتوری شاه با شهادت ۳ تن از آنان بنام های شریعت رضوی، قندچی و بزرگ نیا همواره درذهن توده مردم ما مترادف بوده است با مفاهیمی از قبیل اعتراض، اعتصاب، تظاهرات، مبارزه و سازش ناپذیری در مقابل هر نو ع دیکتاتوری چه از نوع تاج به سر و چه از نوع عمامه به سر آن . از این رو دانشگاه طی این سالها همواره محل جوشش و خروشی بوده برعلیه ستم و استبداد و پایگاهی برای نیروهای انقلابی و پیشتاز جهت جذب عناصر فعال، آگاه، پرشور و مبارز آن . هنوز طنین صدای مسعود از لابه لای شعارهای حزب فقط حزب الله مرتجعین در سال ۵۸ ۱۳در محوطه زمین چمن دا نشگاه تهران بگوش جان شنیده میشود که می گفت . . . . . . . . “چه زیباست که ما امروز میتوانیم در دانشگاه که سنگر آزادی است با شما صحبت کنیم » . . . . و “تجمع امروز ما بخاطر فلسفه انقلاب یعنی آزادی است » . . . . . . . .

Friday 8 January 2016

سقوط ! علی خراشادی


تا قهرمانی هست، خائنی نیز هست!
اگر اسماعیل یغمائی تا چندی پیش نمیدانست که " در کجا ایستاده است" ؛ حالا او میتواند با نگاهی به راه طی شده، جایگاه و مختصات وجودی و هویت خود را دقیقا بازبیند. او نمونه بارز و تاسف انگیز سقوط فردی است که انسانیت و محبت و دوستی را قدر نشناخت و در مسیری که جز "خیانت" نامی بر آن نمیتوان گذاشت تا آنجا پیش رفت که حقیقت را فدای خواستهای خویش کرد. ایکاش اسماعیل همچون " ژان باتیست کلمانس" شخصیت رمان سقوط آلبرکامو لحظه ای به خود میآمد و در مقابل وجدان خویش لحظه ای به قضاوت می نشست. ایکاش او نیز از آنچه در جلوی چشمانش اتفاق افتاده و میافتد یکه میخورد وسقوط خود را به کثیف ترین منجلاب تاریخ معاصر درک میکرد. افسوس که او دیگر حتی استعداد تمیز خطر واشمئزاز از بوی تعفنی که اطرافش را فراگرفته است از دست داده است.
اسماعیل یغمائی اکنون پای ثابت همه دسیسه هائی که مستقیما یا به نیابت ازطرف وزارت اطلاعات رژیم علیه مجاهدین طراحی میشود در آمده است. او درآخرین دسیسه ای که اخیرا هیئات متوسلین به ولایت علیه مجاهدین علم کرده اند باز هم علمدار شده وبرای بازگشت همسر سابق یک بیمار روضه خوانی میکند. دلنوشته خانم مینا انتظاری در این رابطه اهداف و انگیزهای پشت و روی پرده این سناریو را روشن کرده است. در این ماجرا اما انگیزه اسماعیل یغمائی برای مرثیه خوانی، بیشتر بخاطر وضعیت مشابه خود اوست. او که نمیتواند "انتخاب" و "استقلال" زنان در تعیین سرنوشت خود را برتابد، زمانی سناریوی "مرگ مشکوک" همسر سابقش در اشرف را علم کرد. بعد از آنکه دروغ بودن این علم شنگه برملا شد و همسرسابقش به او پاسخ داد، وی باز هم از رو نرفتت و به هجوگوئی وپریشانگوئیهای خود ادامه

«مادر بزرگِ» حماسه ساز فرخنده ذاکری


وقتی 9 دی‌ماه بر روی برگ‌های تاریخ می‌نشیند برای من عطر دلاوری و قهرمانی را می‌آورد. نه قهرمانان داستان‌هایی که همه‌شان جوانانی هستند با بازوان ستبر و... بلکه منظور من شیر زن مجاهد خلقی است که در سن بالای 60 سالگی با خروشش دژخیم را میخ‌کوب کرد، بر چوبهُ تیرباران بوسه زد و شجاعتش چنان پرآوازه و جاودان شد که ده‌ها سال بعد او در نامش همچنان زنده و بر لب دانشجویان آمریکا از ایالت کلرادو می‌خروشید.

من هم اولین بار او را با همین خروش و با چشمان بیدارش شناختم. برای کسانی مانند من که در دههُ 60 به‌عنوان کودکانی در میان مجاهدین بودیم، فرصتی برای شناخت خانواده و اقوام نماند. درگیری‌ها و دربه‌دری‌ها به پدیده‌ای آشنا برای خانوادهُ ما تبدیل‌شده بود. برای همین من او را سال‌ها بعد، از میان کلمات خودش که بر برگ یک کتاب نشسته بود، شناختم. البته خودم او را نشناختم بلکه زهیر (مجاهد شهید زهیر ذاکری نوهُ مادر) بود که او را با غرور و افتخار به من معرفی کرد. او در لحظهُ اعدام پاسداران را پس‌زده بود و گفته بود:

«چشمانم را نبندید می‌خواهم با چشمان باز تیرباران شوم تا حقانیت مجاهدین را ببینم». همین چشمان بیدار او بود که دو نسل بعد از خودش را همچنان شیفتهُ رزم و نبرد پرورش داد و رایت آرمانی را که برگزیده بود در اهتزاز نگهداشت. پسرش سردار ارتش آزادیبخش ابراهیم ذاکری و نوه‌اش شهید اشرفی مجاهد خلق زهیر ذاکری.

Thursday 7 January 2016

زنی که حق وجود ندارد

تمام دهه سیاه و خونین شصت را در زندان و بندهای سیاسی بسربرد، ده سال! آنهم در شکنجه گاههایی همچون اوین مخوف و قزل حصار و گوهردشت، در آن دورانی که دژخیم لاجوردی در دادستانی با خط امامیهای هفت خط، در جنایت و خونریزی علیه گلهای سرسبد نسل انقلاب، در پیشگاه آن امام کذّاب، کورس و رقابت بیرحمانه ای با هم داشتند... اتاقهای تعزیر آغشته در چرک و خون، شبهای تیرباران و شمارش تیرهای خلاص، وداع های آخر با یاران و وصیت نوشتن نوجوانان، شبهای بینهایت و فجایع واحد مسکونی و قبر و قیامت...

حدود هفت سالش را باهم در همان زندان و شرایط هولناک، همزنجیر و گاه همبند بودیم... در فاجعه ملی «قتل عام» تابستان ۶۷ در صف اعدام بود، از معدود شاهدان و بازماندگان در آن هنگامه ی بود که یاران همبندش را بسوی طناب های دار میبردند و خدا میداند که شاهد چه صحنه هایی بوده... وقتی هم که از بند و زندان رها شد و حتی تشکیل خانواده داد باز هم آرام و قرار نداشت. سرانجام بعد از چند سال، کودک دو ساله اش را که پاره تنش بود به خانواده اش سپرد و برای ادامه مبارزه با ملایان تبهکار راهی خط مقدم نبرد در «اشرف» و خطرناک ترین جایی شد که جز جنگ و جراحت و زندگی سنگری و محاصره و بمباران و کشته شدن چیز بهتری برایش متصور نبود.

حسین فرشید(حسین پویا): پیشنهاد یک چالشگر! به مجاهدین

بنده به عنوان یک چالشگرِ میانه (نه چپ و نه راست!) پیشنهاداتی برای مجاهدین دارم که حتما به نجات اعضای مقیم کمپ لیبرتی در عراقشان کمک شایان خواهد کرد. خواهید پرسید که اصولا وقتی اینها خودشان و رهبرانشان نمی خواهند از آن زندان و جهنم خلاص بشوند به چالشگرانی امثال بنده چه مربوط که برای نجات جانشان مبارزه کنیم و کمپین درست کنیم. خوب ما دلمان برای "حقوق بشر" اینها می سوزد و گرنه با خودشان که میانه خوبی نداریم.
بنده سالهاست که مستقلا دارم مبارزه ام را بر علیه جمهوری اسلامی می کنم. اگر نوشته های بنده را بخوانید می بینید که بارها با رعایت احترام علیه آقای خامنه ای حرفم را زده ام و اصولا ترسی هم از اینکه ماموران وزارت مزاحمم بشوند ندارم. هرچند که میدانم اگر در داخل هم بودم آنجا هم کسی را برای نوشتن علیه ولی فقیه نگرفته اند. اینها که دستگیر شده اند حتما جرمهای دیگری دارند. بگذریم. من تقریبا همه گفته ها و نوشته هایی را که علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت در سایتهای مختلف منتشر می شود می خوانم و می شنوم و می بینم. از سایتها و تلویزیونهای منتسب به وزارت اطلاعات تا سایتها و تلویزیونهای غیر وابسته. از نوشته های کسانی که بابت نوشته هاشان یارانه های نقدی را به موقع دریافت می کنند، تا گفته های امثال نوریزاده که قیمت حرفهایش حقیقتا خیلی بیشتر از آن یارانه ایست که میگیرد و در واقع دارد در این معامله از مایه ضرر می کند. در نتیجه آنچه اینجا می نویسم از روی بی اطلاعی نیست. پیشنهادات بنده همانطور که گفتم برای نجات جان کسانی است که در لیبرتی گیر افتاده اند. البته مجاهدین مدعی هستند که تمام تلاششان را برای نجات و بیرون آوردن آنها از لیبرتی کرده اند. بنده که باور نمی کنم. به همین دلیل بنده به عنوان یک چالشگرِ میانه با سالها سابقه وسط بودن پیشنهاد می کنم که کارهای پیشنهادی بنده را انجام بدهند تا بنده باورم بشود که اونها تلاش لازم را کرده اند:

هادی مظفری:‌ حال وروز اینروزهای بیت عظما از زبان پیشکار معظم له

هادی مظفری
اینروزها از اندرونی حضرت آقا خبرهای خوبی نمی رسند. به قول معروف والزّاریاتی است که نگو و نپرس. مصیبت در مصیبت و عزا پشت عزا.
پیشکار آقا، خودش می گفت همه چیز قوز بالا قوز شده است. مشکلات مملکتی و منطقه ای و جهانی یک طرف، جناب ملک الموت هم دارد یکسره و بی وقفه بالای سر بیت برای خودش ویراژ می دهد.
می گفت: بعد از اینکه احمدی نژاد که الهی چشمان عدسی اش به باباقوری مزمن مبتلا شود آقا را از نفس کشیدن هم ناامید کرد، شیخ فری و دار و دسته اش آمدند اینجا و نشستند رو در روی آقا و شرم را خورده و حیا پس داده، گفتند که اگر عطای بمب اتمی را به لقایش نبخشید، چه می شود و چه و کذا و کذا... حضرت آقا هم با قاطعیتی که در همۀ عمرم از کسی ندیده بودم رو به آنها کرده و فرمودند: اگر واشنگتن سیتی را در دست راست من و مسکو را در دست چپم قرار دهید، از بمب اتم کوتاه نخواهم آمد.
خلاصه آنقدر گفتند و گفتند و از حال و روز مملکت و ضرورت برداشته شدن تحریمها و ترس از قیام مردم روضه خواندند و نوحه سرایی کردند که آقا اندکی از قاطعیت خود کاستند و فی الفور بساط غنی سازی فردو را یکسره جمع و جور کردند و قلب راکتور اراک را هم اجازه دادند که با بتن از کار بیندازند. آنگونه که گویی نه خانی آمده و نه خانی هم رفته است.
 همین چند روز پیش نروژی های اجنبی آمدند و نزدیک به دوازده هزار تن اورانیوم غنی شده بیست درصدی آقا را بار زدند و روانۀ روسیه کردند. البته آنها هم قول داده اند که در مقابل جهت جشن تولد معظم اله کیک زرد تقدیم کنند.
خودم دیدم که آقا به یکی دو تا از اطرافیانشان می گفتند: کیک زرد به چه درد ما می خورد آخر؟! همه چیزمان را داده ایم که مثلا تحریم ها را بردارند. تازه تحریمها را هم که تمام و کمال بردارند که بر نمی دارند، سقوط قیمت نفت هم که با سقوط ارزشهای نظام ما مسابقه گذاشته اند و هیچکدام کوتاه بیا نیستند. همینطوری پیش برود فردا از عهدۀ مخارج همین بیت خودمان هم بر نمی آئیم چه رسد به مملکت. حالا هم که گیر داده اند به موشکهای الهی نظام ما، و سپس در حالی که سخت برافروخته شده بودند با روحیه ای «انقلابی» و مشت گره کرده تقریبا فریاد زدند: خاک بر سرت ظریف که به خاک سیاهمان نشاندی.