Sunday 30 January 2022

 

آه و ناله روزنامهٔ رسمی دولت رئیسی جلاد از قطع شبکه‌های رادیو تلویزیونی رژیم: اقدام سازمان مجاهدین یادآور روزی بود که قاسم سلیمانی را زدند

قطع شبکه‌های رادیو تلویزیونی رژیم و پخش تصاویر مسعود و مریم رجوی - پنجشنبه ۷بهمن
قطع شبکه‌های رادیو تلویزیونی رژیم و پخش تصاویر مسعود و مریم رجوی - پنجشنبه ۷بهمن

روزنامهٔ رسمی دولت رئیسی جلاد روز ۹بهمن در واکنش به قطع شبکه‌های رادیو تلویزیونی رژیم نوشت: پنجشنبه روز خاصی بود، وقتی تصویر مسعود رجوی در صفحه تلویزیون آمد. ما یادمان آمد که همگی یک «دشمن بزرگ» داریم. دشمنی که هر آنچه مصیبت در ۴۰سال گذشته بر سرمان آمد، پایش در میان بود. این اقدام سازمان مجاهدین یادآوری‌یی بود از جنس یادآوری صبح ۱۳دی ۱۳۹۸ وقتی که قاسم سلیمانی را زدند.

روزنامهٔ سپاه پاسداران نوشت: انتشار تصاویر رهبران مجاهدین از یکی از شبکه‌های صدا‌وسیما قابل تحلیل و تفسیر است. این ماجرا با واکنش گسترده در شبکه‌های اجتماعی روبه‌رو شده و همه از خود می‌پرسیدند که به چه علت عوامل نفوذی دست روی مجاهدین گذاشته‌اند و هدف چیست.

 

روزنامه جوان وابسته به سپاه با اختصاص دو مطلب به موضوع نفوذ در پخش شبکه‌های رادیو و تلویزیون رژیم پرداخته و در عین تلاش برای کوچک‌نمایی آن، از پیامدهای آن ابراز وحشت کرده.

«روی خرابکاری اصلی متمرکز شوید» عنوان یکی از این دو مقاله است که از جمله نوشته: «ماجرای خرابکاری مجاهدین در شبکه یک را می‌توان از چند زاویه بررسی کرد؛ این‌که سازمان صرفاً قصد خودنمایی و عرض‌اندام داشته است و محدود شدن به این هدف می‌تواند تا حدی گمراه‌کننده باشد و به ندیدن اهداف و انگیزه‌های اصلی این (گروه) منجر شود».

این رسانه در ادامه افزوده است «در واقع (مجاهدین) سعی کرده‌اند با یک تیر چند هدف را بزنند؛ فضا را امنیتی، توان مدیران را مستهلک، نیرو‌های زبده و به دردبخور را در یک پروسه امنیتی دچار فرسایش و بدبینی و قوای عصبی رسانه ملی را دچار کندی و گیجی کنند».

 

روزنامه حکومتی فرهیختگان نیز در همین روز نوشت: «ماجرای روز پنجشنبه شبکه یک سیما نه اولین اقدام خرابکارانه است و نه قطعاً آخرینشان خواهد بود. همان‌طور که رضا علیدادی، معاون فنی صدا و سیما روی آنتن شبکه خبر گفت به‌نظر می‌آید «این اتفاق یک کار ساده نیست و فوق‌العاده پیچیده است».

 

تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونا و اعتراض به سیاست ضدانسانی خامنه‌ای در استکهلم، لندن، فرانسه و بروکسل

تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونا در انگلیس و استهکلم
تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونا در انگلیس و استهکلم

هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونا و اعتراض به سیاست ضدانسانی خامنه‌ای امروز شنبه ۹بهمن اکسیون اعتراضی در استکهلم، لندن،فرانسه، بروکسل برپا کردند.

 

استهکلم - سوئد 

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در سوئد - 0

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در سوئد - 1

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در سوئد - 2

 

انگلستان - لندن

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونادر لندن - 0

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونادر لندن - 1

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونادر لندن - 2

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونادر لندن - 3

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونادر لندن - 4

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونادر لندن - 5

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونادر لندن - 6

 

فرانسه - پاریس

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونا- فرانسه - 0

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونا- فرانسه - 1

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونا- فرانسه - 2

 

بلژبک - بروکسل 

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونا- بروکسل - 0

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونا- بروکسل - 1

-تجمع هموطنان و اشرف‌نشانها در بزرگداشت نیم میلیون جانباخته کرونا- بروکسل - 2
 


 

«سیّد» ی که از یک سفرهٔ خالی به «گنج قارون» رسید!

 

 

   در لغتنامهٔ علّامهٔ دهخدا، چاپ 1330، دربارهٔ اجرای «حدّ شرعی» توسط محمّد باقر شَفتی مطالبی آمده که به مذاق سیّد علی خامنه‌ای، سرکردهٔ مفلوک و آبروباختهٔ نظام رَجّالگان، خوش نیامده بود و ازاین‌رو، در چاپ جدید لغتنامه (1377 شمسی)، به دستور شخص او، بخش زیر از شرح‌حال شفتی حذف شد:

   «چون سید [شَفتی] اِقامهٔ حدود را در زمان غیبت امام واجب می‌دانسته، خود به "امربه‌معروف" و "نهی از منکر" و اجرای حدود، قیام می‌نمود و مدّعی بوده است که حکم من در این قبیل مسائل، به عینه، همان حکم حضرت صاحب‌الزّمان است.

   عدد کسانی که سیّد ایشان را در دورهٔ سلطهٔ خود در اصفهان، به تازیانه، حدّ زده، از حساب بیرون است و شمارهٔ کسانی که او به دست خویش به‌عنوان اِقامهٔ حدود، کشته تا یکصد و بیست نوشته‌اند...

   او متّهَمین را، ابتدا، به اصرار و ملایمت تمام و به تشویق این‌که خود در روز قیامت پیش جدّم شفیع گناهان شما خواهم شد به اقرار و اعتراف وا‌می‌داشته، سپس غالباً با حال گریه ایشان را گردن می‌زده و خود بر کشتهٔ آنان نماز می‌گذارده و گاهی هم در حین نماز غش می‌کرده است».

   محمّدباقر شَفتی، معروف به «حجّت الاسلام»، از آخوندهای دورهٔ فتحعلی شاه و محمّدشاه قاجار، در سال 1175 قمری، در روستای چَرزه، از روستاهای طارُم زنجان، در خانواده‌یی تُهیدست زاده شد. در 7 سالگی به همراه خانواده‌اش به شهر شَفت، از شهرهای گیلان، رفت. ده سال بعد، در 17 سالگی (1192 ق) برای تحصیل علوم دینی به کربلا رفت و تا سال 1205 ق که راهی ایران شد، در شهرهای کربلا، نجف و کاظمین به تحصیل علوم دینی پرداخت.

   او در دوران تحصیل با فقری بسیار شدید روبه‌رو بود. به‌طوری‌که گاه از گرسنگی، بی‌هوش به زمین می‌افتاد («قِصَص العلما»، تألیف محمد بن سلیمان تُنِکابنی، چاپ اوّل، تهران، 1304، ص 140).

   وقتی هم پس از سفر طولانی سیزده‌ساله به اصفهان وارد شد و در مدرسهٔ چهارباغ سکونت گزید، «جز یک جلد کتاب و سفره‌یی نان چیزی به همراه نداشت». امّا دیری نگذشت که شهرتی بسیار و ثروتی هَنگُفت به دست آورد.

(روستای چَرزه، زادگاه شفتی)

   شفتی وقتی در اصفهان بساط «اسلام پناهی» گسترد و با تکیه بر ناآگاهی عوام، بازارش پررونق شد، چندین هزار مرید «چماق‌دار» دور خود گردآورد و کسی را یارای آن نبود که در برابر خودکامگیهایش مانعی ایجاد کند. «امربه‌معروف و نهی از منکر» او با شدیدترین خشونتها و خونریزیها همراه بود.

   شفتی در آغاز پادشاهی محمّدشاه (ماه رجب 1250 ق)، 70 سال داشت و به یاری «لوطیان» و قدّآره بندان دستگاهش بر اصفهان حکومت می‌کرد. او که داراییش به هنگام ورود به اصفهان یک جلد کتاب و سفره‌یی نان بود، «در شهر اصفهان, گویا, چهارصد کاروانسرا از مال خود داشته، زیاده از دو هزار باب دَکاکین (دکّانها) داشته و یکی از قُرا (روستاها) ی اصفهان، کروَن، بود که نهصد خروار برنج مقرّری آن‌جا بود, قطع‌نظر از گندم و جو… املاکی در بروجرد داشت که مَداخل آن هر سالی تقریباً شش هزار تومان بود و املاکی که در یزد داشت سالی دو هزار تومان مداخل آنها بود و دهاتی که در شیراز داشت سالی چند هزار تومان مداخل آنها بود».

   «حاکم اصفهان هر وقت که شرفیابِ خدمت ایشان می‌شد، در دم در سلام می‌کرد... او را اِذن (اجازه) جُلوس می‌داد و تواضعی نمی‌کرد برای او» («تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورهٔ معاصر»، سعید نفیسی، ج 2، چاپ ششم، تهران 1366، ص 53، به نقل از «قِصَصُ العلما»، تألیف محمد تنکابنی).

   پس از درگذشت فتحعلی شاه, «لوطیان» پیرو سیدشفتی بر حاکم اصفهان شوریدند و شهر را تاراج کردند و رمضان شاه, سرکردهٔ آنها, حکومت شهر را به دست گرفت و به نام خود سکه زد.

   محمدشاه منوچهرخان معتمدالدّوله را به حکومت اصفهان نشاند و او را برای خواباندن شورش به اصفهان فرستاد.

   منوچهرخان در سال 1255 هـ به اصفهان لشکرکشید و لوطیان شفتی را تار و مار کرد و «بیش از یکصد و پنجاه تن را اعدام کرد و تعداد مشابهی را به اردبیل تبعید کرد و شماری را که در قم بست نشسته بودند، به نیرنگ و وعدهٔ اَمان دادن, از بست خارج کردند و قتل‌عام کردند» («دین و دولت در ایران»، حامِد اَلگار, ترجمهٔ ابوالقاسم سری, تهران، 1396، ص 182).

   محمدشاه در سالهای آخر عمر از بیماری نِقرس, به شدّت, رنج می‌برد و سرانجام در پایان چهارده سال و سه ماه سلطنت (به سال قمری), در ماه شوّال 1264 هـ در سن چهل‌ودو سالگی در قصر محمّدیه در تجریش درگذشت و بعد از او پسر هفده ساله‌اش ناصرالدّین میرزا (تولّد: ماه صفر 1247 هـ) به سلطنت رسید.

(مسجد سیّد، مقبرهٔ سیدباقر شَفتی در اصفهان)

   شفتی در دوّم ربیع‌الاول 1260 هجری (دوم فروردین 1223 شمسی)، چهار سال پیش از درگذشت محمدشاه قاجار، در هشتادوچند سالگی، در اصفهان درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد.

 

قطع شدن ۲۵شبکه تلویزیونی و رادیویی رژیم، اظهارات مهره های رژیم و موضعگیری سخنگوی مجاهدین


 

کنفرانس مطبوعاتی در لندن ـ فراخوان۴۶۲ تن مقامات فعلی و سابق سازمان ملل برای شروع تحقیقات فوری درباره قتل عام ۶۷


Wednesday 26 January 2022

 

جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی ـ پیشتازان اشرف‌نشان قیام

۴ بهمن ۸۹ ـ سالروز شهادت جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی

جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی ـ پیشتازان اشرف‌نشان قیام
جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی ـ پیشتازان اشرف‌نشان قیام

چهارم بهمن، سالروز شهادت قهرمانانهٔ دو مجاهد، جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی است. دلاورانی که مرگ را و رژیم مرگ آفرین را مغلوب ارادهٔ خود کردند.

 

 

پیام مسعود رجوی به‌ مناسبت شهادت جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی

سلام بر حسین
و پیشتازان اشرف‌نشان قیام
مجاهدان شهید جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی
مسعود رجوی- ۵بهمن۱۳۸۹

السّلام علیک و علی الارواح الّتی حلّت بفنائک
سلام بر حسین و بر روانهای مجاهدانی که در اربعین حسینی، بر آستان او سر سائیدند
پرچمداران اشرف‌نشان قیام، قهرمانان مجاهد خلق، جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی،

پیشتازان و پیام آوران «جنگ صد برابر با عزم حداکثر» که یک‌سال در زیر حکم اعدام، هر روز و هر شب و هر ساعت و هر دقیقه، در آماده‌باش کامل، با مرگ پنجه درافکندند و سرانجام آن را با همان رژیم مرگ گستر و مرگ بستر، با خون سرخ و جوشان درهم پیچیدند و مغلوب کردند.
فاتحان 11سال و 7سال زندان و شکنجه، ستارگان درخشان قیام خلق….

این است خانواده مجاهدین….
پس ننگ و نفرت، بر مزدوران و خانواده و خاندان سیاسی رژیم پلید ولایت در محاصره اشرف باد، که به دریوزگی و ارتزاق ننگین از شمر و یزید دوران، روی آورده‌اند. لعنت بر سفلگان آل ابی سفیان وآل زیاد و آل خمینی و خامنه‌ای، قاتلان فرزندان مردم و سارقان حق حاکمیت ملت ایران.
سلام بر حسین و بر اصحاب حسین و بر مجاهدان رکابش، در اشرف و در تهران. الّذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السّلام. آنان که جانهای خود را در راه پیامبر جاودان آزادی، نثار کردند.
بار خدایا این فدیه‌های عظیم را از ما و از خلق ما بپذیر، همانا که تو نسبت به احوال و روزگار ما و خلق ما، شنوا و دانایی. ربّنا تقبّل منّا إنّک أنت السّمیع العلیم


مجاهد قهرمان جعفر کاظمی

مجاهد سربه‌داری که قهرمانانه به عهد و پیمان خود وفا کرد، همان مجاهد نستوهی است که در بیدادگاه و بازجویی در پاسخ دژخیمانی که از او می‌خواستند به جای کلمه مجاهد از عنوان خمینی ساخته منافق استفاده کند، شجاعانه خروشید: «من منافقین نمی‌شناسم، من سازمان مجاهدین خلق می‌شناسم».

جلادان خامنه‌ای جعفر را در ۲۸شهریور ۱۳۸۸ به جرم دیدار با فرزندش در اشرف بازداشت کردند و شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام محاربه او را به اعدام محکوم کرد. شعبه ۳۶دادگاه تجدیدنظر نیز حکم اعدام او را تأیید کرد.

مجاهد قهرمان جعفر کاظمی، قبلاً ده سال به‌خاطر ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران، زندانی بود. وی که در اثر شدت شکنجه به بیماری سیاتیک مبتلا شده بود، از دردهای طاقت‌فرسا رنج می‌برد. مزدوران بهداری زندان حتی از رسیدگی به دندانهای او که در زیر شکنجه شکسته و درد و عفونت داشت، خودداری می‌کردند.

جعفر کاظمی در ۱۲مهر ۸۹یعنی حدود ۴ماه قبل از اعدامش در نامه‌یی که از زندان که نوشت به‌خوبی بینش عمیق انقلابی خودش را از مبارزات آزادیبخش مردم ایران بیان کرد.

در بخشی از این نامه آمده است:

من جعفر کاظمی قطره‌ای هستم در این هستی که سعی کرده‌ام همسو با حرکت تکاملی هستی در راه خلقم قدم بردارم و دِینَم را به پروردگارِ عالَم ادا نمایم.

من برای هدفمند بودن مبارزه‌ام و با تجربه‌ای که از مسیر مبارزات گذشته ملتمان برایم ثابت شده است، در چارچوب یک نیروی انقلابی و با تجربه و البته موحد که اصالت خود را در سرفصلهای بسیار صعب مبارزاتی از خود نشان داده است شکل داده‌ام. به‌نحویکه هر روز که از اتصالم به این جریان عمیق و تاریخی می‌گذرد، بر خود می‌بالم یعنی اتصال به مجاهدین خلق ایران...

رژیم بی‌پایه و اساس خمینی که ثمره ۱۴۰۰ سال ارتجاع سفیانی است و از خون اسلام تغذیه کرده است، بی‌گمان رفتنی است و آنچه که پایدار و ماندنی است حقیقت روشن فردا است.

جعفر کاظمی ۱۲/۷/ ۱۳۸۹

 

مجاهد شهید محمدعلی حاج آقایی

محمدعلی حاج‌آقایی، اهل فریدن، از توابع اصفهان، کارگری سخت‌کوش و زحمتکش بود که اول بار در سال۱۳۶۲به‌دلیل آشنایی با سازمان مجاهدین دستگیر و به ۵سال زندان محکوم شد. مجاهد قهرمان محمدعلی حاج آقایی، چهره‌ای بسیار صبور و مهربان داشت و با متانت و استواری بسیار، در برابر تمامی رنجها و شکنجه‌ها ایستادگی می‌کرد.
تحمل شرایط سنگین در زندان برای مجاهد خلق محمدعلی حاج آقایی در شرایطی بود که دو فرزند او به‌دلیل بیماری در آستانه مرگ بودند. کودکان بی‌گناه، مبتلا به دردی بودند که از میان هر چند میلیون، نصیب یک نفر می‌شود.

یکی از همبندان این مجاهد دلیر نوشته است: این پدر صبور بعد از دستگیری به همسرش گفت همه سرمایه و سرپناه را بفرو شد و بچه‌ها را درمان کند. آنها خانه را فروختند؛ همه سرمایه و اندوخته‌ها را سوختند؛ اما مشکل بیماری کودکان حل نشد. آخرین پاسخ پزشکان این بود که بچه‌ها تا ۱۸سالگی فلج می‌شوند و بعد می‌میرند. دژخیمان جنایتکار همین مشکل را به عاملی برای فشار بر او تبدیل کردند تا بلکه او را به ندامت بکشانند. اما هیهات.
محمدعلی حاج‌آقایی بعد از پایان محکومیتش در سال۶۷آزاد شد و پس از مدتی، فرزندان بی‌گناه در برابر چشمان اشکبار پدر جان باختند.

محمدعلی حاج آقایی در جریان قیام مردم ایران در سال ۸۸به‌جرم همراهی با میلیونها جوانی که جانشان به لب رسیده و مرگ دیکتاتور را طلب می‌کردند دستگیر شد. مقیسه‌ای جلاد در اولین برخورد با پرونده گفت بوی اشرف می‌دهد؛ باید اعدام شود. مگر آن‌که در تلویزیون بگوید که جاسوس اسراییل بوده و پول از آمریکا می‌گرفته و خط «نفاق» را پیش می‌برده...
دژخیم محمد مقیسه‌ای که از آمران و عاملان قتل‌عام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۷است، محمدعلی حاج‌آقایی را با عنوان محارب به اعدام محکوم کرد و دادگاه تجدیدنظر ۱۰ اردیبهشت، این حکم جنایتکارانه را تأیید کرد. سپس معلوم شد وکیل پرونده در طول مراحل دادرسی حتی اجازه مطالعه پرونده را نداشته و در جریان قضایای محکمه و حکم تجدیدنظر هم نبوده است. وکیل پرونده گفت این‌قدر می‌داند که حاج آقایی هم مانند علی صارمی و جعفر کاظمی محارب خوانده شدند. اما نمی‌داند موکلش در کدام حرب شرکت داشته!
لابد می‌گویند منظور حرب بی‌سلاح خیابانی‌ست که میلیونها محارب هم‌چنان در صحنه‌اند و به حربشان با هیولا افتخار می‌کنند...

 

سرانجام در روز چهارم بهمن ۱۳۸۹، هم‌زمان با اربعین حسینی، جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی در حالیکه بر لب سرود آزادی داشتند و راه سرخ سرور آزادگان را دنبال می‌کردند به دست دژخیمان خامنه‌ای بر بالای دار رفتند.
راهش گرامی و پر رهرو باد

۴ بهمن ۸۹ ـ سالروز شهادت جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی